گزیدههای زادسپرم؛ رساله ای برای اصلاح شریعت زرتشتی
درباره کتاب گزیدههای زادسپرم
یک رساله جنجال برانگیز پهلوی برای اصلاح یک حکم زرتشتی
این کتاب را زادِسپَرَم پسر گشن جم نوشته که در قرن سوم هجری میزیسته است؛ زیرا نامه سومی که برادرش منوچهر به وی نوشته مورخ ۲۵۰ یزدگردی (برابر با ۸۸۱ م) است. وی از خاندانی روحانی بوده و از پدرش گشن جم شاپوران ( = پسر شاپور) با لقب پیشوای بهدینان یاد شده است. گمان بر این است که زادسپرم یکی از صاحب نظرانی بوده که آراء شان در مسائل حقوقی نقل گردیده است. زادسپرم در آغاز گزیده ها، با عنوان هیربد نیمروز و در نامه های منوچهر با عنوان هیربد یاد شده است. وی در بندهشن از هم عصران تدوین کننده این کتاب ذکر شده است. زادسپرم مدتی را در سرخس و در سیرجانِ کرمان اقامت داشته است. این هیربد در مورد مراسم تطهیر موسوم به برشنوم بدعت هایی برای ساده کردن آن گذاشته بوده که مخالفت گروهی از زردشتیان را برانگیخته بود، به طوریکه به برادر بزرگتر او شکایت برداشتند. منوچهر در این باره سه نامه نوشته است که امروز در دست است. کتاب «وزیدگیهای زادسپرم» یا «گزیدههای زادسپرم» را فردی به نام زادسپرم پسر گُشنجم (یا شاید: جُوانجم) تألیف کرده است. او در قرن سوم هجری میزیست و از خانواده موبدان زرتشتی بود. برادر او منوچهر، هیربد و موبدانموبد پارس و کرمان بود و خطاب به زادسپرم نامههایی نوشته است که اکنون در دست است. موضوع این نامهها پاسخ به بدعتهایی است که زادسپرم برای ساده کردن مراسم برشنوم پیشنهاد داده بود و مورد اعتراض گروهی از زرتشتیان قرار گرفته بود.
در ادامه بخشی از مقاله خانم دکتر تبریزی، عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد همدان در این رابطه ارائه شده است:
عنوان: مباحثهای در احکام دینی (فقهی) به زبان فارسی میانه
دکتر زهرا تبریزی شهروی
اختلاف نظر در احکام فقهی و آوردن نظریه نو در زمینه احکام دینی در بیشتر موارد باعث مباحثه و جدل و در اصطلاح پهلوی پیکار (paykār) بین بزرگان دین میشود. در مورد ساده کردن آیین تطهیر مرسوم به برشنوم از طرف زادسپرم پیشوای سیرجان این مورد به وضوح به چشم میخورد. او معتقد بود به دلیل سختی این آیین تطهیری، نمیتوان آن را در هر زمان و در هر مکان اجرا کرد و به همین دلیل میتوان آن را ساده کرد. بدین ترتیب که کل بدن را یکباره پانزده بار با گمیز و آب شست، بدون این که مشکلی برای فرد ایجاد کند. این حکم جدید زادسپرم با اصل غسل برشنوم متفاوت است و باعث شد که منوچهر عنوان آشموغ یا بدعتگذار را به زادسپرم بدهد. نامههای منوچهر یکی از معروفترین مباحثات به زبان فارسی میانه بین منوچهر و برادرش زادسپرم است. مقدمه هنگام سنجیدن احکام دینی زرتشتی چنان که اینک معمول است و به آن عمل میشود، با احکامی که به ویژه در نوشتههای موسوم به فارسی میانه (= پهلوی) میآید به روشنی پیداست که گذر زمان تحولات و تطورات بسیار در آن پدید آورده است، اما از سوی دیگر، پیوستاری و تداوم بارزی در مراحل مختلف، در میان سنت مکتوب و نامکتوب این دستورهای دینی به چشم میخورد. واضح است که وجود سند و مدرک کتبی در کنار سنت شفاهی است که امکان چنین سنجشی را فراهم میکند و نمونهای از سازوکار دگرگونی و در عین حال، بقای مفاهیم جمعی و آداب و رسوم و مناسک آیینی را نشان میدهد. از جمله مفاهیمی که در فقه زرتشتی متأخر از یاد رفته است، مفهوم چاشته است، «این واژه با صورت پهلوی čāštag و čāšīdag از مصدر čāštanو čāšīdan، به معنای آموختن میآید» (مزداپور، 1369: ص 178) و آن را باید «آموزش» و «آموزه» (doctrine) (1971:pp 322-345 Mackenzie,) معنی کرد و کم و بیش معادل čāšišn دانست «شادروان جهانگیر تاوادیا، دانشمند پارسی، «چاشته» را آموزش و شیوه خاصی در تفسیر و دریافت فقهی میداند و از پیروان چاشتهها به عنوان گروههایی یاد میکند که هر یک با اقتدا به رایمَند و آموزگاری واحد، در مجموع روشی متحد در تفسیر و آموزش فقهی اختیار کرده بودند و نظر و شیوهای ویژه در گوشههایی از احکام فقهی داشتهاند.» (تاوادیا، 1348: صص 46-47)
استاد منصور شکّی میان چاشته و کرده (kardag) قایل به همان تفاوتی است که میان نظریه و آموزش نظری با عمل و شیوة اجرای عملی در احکام حقوقی وجود دارد.( shaki، 1971: pp 322-345) حال اختلاف نظر و تقابل میان «چاشته» و «کرده» باعث ظهور بدعتهای جدید و مباحثات و مناظراتی در زمینه احکام دینی، فقهی زرتشتی در آثار میانه میشود. از جملة این بدعتها در دین زرتشتی موردی است که به زادسپرم، پیشوای سیرجان مربوط میشود. اصرار زادسپرم در تغییر شیوة غسل برشنوم (پهلوی: baršnūm) است که در فردگرد نهم وندیداد (بندهای 1ــ 36) توصیف آن میآید. «زادسپرم فتوی میدهد که برشنوم را میتوان به صورت سادهتری که در فردگرد هشتم وندیداد (بندهای 99ــ 103) ذکر آن رفته است، اجرا کرد. زادسپرم پس از این که به سیرجان رفت برای مراسم و آداب برشنوم و پادیاب حکم جدیدی داد. او معتقد است که مراسم تطهیر برشنوم را که نقش مهمی در زندگی مزدیسنان دارد، میتوان با تطهیر سادهتری اجرا کرد یا کلاً این مراسم را برگزار نکرد. این بدعت جدید باعث برانگیختن خشم مردم متعصب سیرجان شده، موضوع را به اطلاع منوچهر برادر زادسپرم، برد و پیشوای دینی فارس و کرمان در قرن سوم هجری میرسانند. ابرام منوچهر در نگهداری «سنت» و «کرده» و شیوة معمول در اجرای آداب دینی و آیینهای پیشینیان سخت است، او تصمیم برای ایجاد تغییری در شیوة برگزاری آیین یا اجرای تطهیر و عمل دینی و تغییر در «کرده» را بدعتی جدید در دین زرتشتی دانسته و آن را مردود میداند.
مفهوم برشنوم
برشنوم نام مراسم تطهیری است برای پاک کردن تن و روان برشنوم همان نشوه (نُه شبه) است که زرتشتیان در آن هنگام نُه شبانه روز باید از دیگران جدایی جسته و با جامة سفید و تن و جان و روان پاک به گوشهای بنشینند و تمامی اعضای بدن را تکتک پانزدهبار با گمیز و آب بشویند و دهان از خوردن گوشت بر بندند و جز پرستش اهورامزدا به کار دیگر نپردازند و از هرگونه اندیشه و گفتار و کردار بد که تا آن هنگام دانسته یا ندانسته از آنان پدید آمده پتت (توبه) کنند و از اهورامزدا آمرزش بخواهند. پیدایش واژه نشوه (نه شبه) بر آن بوده که در هنگام آشکار شدن بیماری واگیر نه شبانه روز مردم خود را از یکدیگر جدا و پاک نگهدارند تا بیماری و آلودگی به دیگری نرسد. در اوستا این واژه به صورت بِرشنو آمده به معنی سرکوه و نوک بلندی است.» (اوشیدری، 1371: ص 162)
مضمون مباحثه منوچهر و زادسپرم
همانطور که در بخش مقدمه بیان شد، نوآوری و نظریه جدید در مورد آیینهای دینی باعث اختلاف نظر بین بزرگان دین و مباحثاتی در این زمینه خواهد شد. از جمله مهمترین این مباحثات، خطابه مهم منوچهر است که در نوع خود یکی از معروفترین مباحثات در متون فارسی میانه به شمار میآید. قسمت اول خطاب به مردم سیرجان، قسمت دوم خطاب به برادرش زادسپرم که اصلیترین قسمت مباحثه را تشکیل میدهد و قسمت سوم که میتوان آن را فتوی دینی به شمار آورد، خطاب به بهدینان (زرتشتیان) است و برابر با تاریخ 25 یزدگردی (881 م) است. (تفضلی، 1377) منوچهر در خطابة خود که پاسخ وی به بدعت جدید برادرش زادسپرم است اصرار زادسپرم را در تغییر شیوة عمل غسل برشنوم جواب میگوید. در آغاز او را پند میدهد و با او به مباحثه میپردازد، سپس نظر او را بدعت مینامد و آن را عدول و انحراف از چاشتههای پسندیده و درست میخواند، آنگاه از تأثیر بد و آثار کیهانیِ ناخجسته چنین بدعتی گلایه و شکوه مینماید و تهدید میکند که اگر فتوا و «وجر» بدعتگذارانه و آشموغانه خود را باز پس نگیرد او را آشموغ و ملحد خواهد شمرد: «اندر ایران شهر، به هر جای که این آگاهی برسد، پس تور آشموغ و دین دشمن میشمارند!» و در آخرین خطابة خویش، که نامة سرگشاده به مردم فارس و کرمان است و تاریخ 250 یزدگردی (برابر با 881 میلادی و 260 هجری) بر خود دارد، این حکم را در ارتداد و آشموغی برادر خویش صادر میکند[1]: نامه گشاده هیربد خدای، منوچهر جوان جمان، درباره گران گناهی (و سنگینی گناه) جایز شمردنِ (غسل و) شستشوی پانزدهبار: نام یزدان! (1) من، منوچهر جوان جمان، رَد (و پیشوای دینیِ) پارس و کرمان، را به گوش رسیده است که در برخی از جاهای ایران شهر هست (که) آنان را که (از ناپاکیِ) روحِ )پلید و دروج نسوش و) آهو (و پلیدی اهریمن)، ریمنی )و ناپاکی رسیده است)، چنانکه اندر آهو (و پلیدی بر آنان) حکم دینیِ شستشوی اندام به اندام (و غسل برشنوم) صادر شده (و برشنوم کردن بر آنان واجب گشته) است؛ پانزدهبار با گمیز (گاو) و یکبار با آب )تن را) همی شویند (و شستشو میکنند و آنگاه) خویشتن را پاک میشمارند و (2) ایدون همی گویند که زادسپرم جوان جمان این گونه شستشو (و غسل) را فرموده است )و) دستوری )و آموزش و اجازه) داده است! )این) بسیار شگفت )و سخت بدو) گران (و سنگین) به نزد من )همی دور از) رای و دریافت و پسند من (است) و (چنین تطهیری را) ناشسته و (ناپاک) میدارم!
...
...
...
نتیجه
تندروی زادسپرم و صادر شدن حکم ارتداد وی، صرف نظر از آن که حقاً و شرعاً حق با وی بوده است یا برادرش، دو مسأله را در پی دارد، یکی معطوف به مفاهیم دین زرتشتی در عهد ساسانیان است و دیگری به سیر تحول کیش زرتشتی در دوران بعدی باز میگردد. از آنجا که منوچهر مستقیماً بر مبنای سنت گذشتگان نزدیک خویش به صدور حکم آشموغی برای برادر دست یازیده است، پس زادسپرم نمونه و مثالی است از آشموغان پیش از خود.
به طور کل هر گونه سرپیچی و تخلف از چاشتهها و کردههای پیشینیان، روحانی سرکش و تازه جوی را به آستانه آشموغی رانده است و چه خطاکار باشد و چه آورنده نظری خردمندانه و نوین، ولی چون خلافِ نظریه قبلی است، در هر دو حالت، احتمال خوردن مهر بدعتگذاری وجود دارد. دومین نکته در واقع حاصل و دستاورد مسأله نخستین است؛ با دگرگونی شرایط و دشوار گشتنِ زمانه، چون پاسداران سرسخت سنتهای پیشین حمایت حکومتی را که در خلق آن سنتها دخیل بوده است، از دست دادند؛ ناگزیر بر میزان و سختی حدود احتیاط و حزم افزودند. در نتیجه خلاف آن که در دوران ساسانیان که «جدل» یا به اصطلاح پهلوی «پیکار» مبنای اصلی در آموختن علم دین بود و تا شاگرد دینی و «طلبه» جدل نمیکرد، هیربد مجاز بود که از آموختن وی سر باز زند؛ (مزداپور، 1369: بند 4)
از این پس دیگر احکام فقهی زرتشتی بیش از پیش جزمی و سخت شد. میتوان حدس زد که موبدانی مقتدر چون منوچهر، حداکثر با سگالش و مباحثه با همالان خویش، بخشهایی را که از چاشتههای پیشینیان «رهانندهتر و دارای حجت روشنتر» تشخیص دادهاند، در عمل حفظ کردهاند و با پرداخت کردنِ «کردههای دینی» و جنبههای عملی آداب و رسوم در گذر زمان، چاشتهها و مباحث نظری را کمکم از دور خارج نمودند و به تدریج به دست فراموشی سپردند.
نکته مهم این است که البته اینگونه تعصب و نگهداری سنت کهن و رسم نیاکان در عمل تنها معطوف به نوشته و کاغذ است و هنگامی که پای عمل و واقعیت زندگانی روزمره به میان میآید، موبدان زمانه که «وجر» و فتوا و حکم ایشان پیوسته راهگشا و راهنمای عملی بوده و هست؛ به تنهایی یا با نظرپرسی و مشاورت یکدیگر، بنابر شرایط موجود، احکام کهن را با شکلی تازه دگرگونه آراستند و به نسل بعدی و جامعه زرتشتی انتقال دادهاند بدین ترتیب کهنگی آرای قدیمی و کتابی به کاغذ و کهنه کتابها منحصر بوده و در زندگانی روزمره و احکام شفاهی دستوران و موبدان زمانه به فراموشی پیوسته است. به بیان دیگر «کرده» عملاً در طی تاریخ و در دوران متأخر کیش زرتشتی، تغییر کرده و «چاشته» به شکل باستانی خویش، از یادها رفته است. در نتیجه میان احکام کتابی و شیوههای عمل به واقع فاصله ژرفی پدید آمده است.