تاریخ تحلیلی و تبیینی

بررسی انتقادی و تحلیلی منابع، رخدادها و پدیده های تاریخی

تاریخ تحلیلی و تبیینی

بررسی انتقادی و تحلیلی منابع، رخدادها و پدیده های تاریخی

بررسی شایعه حضور امام حسن و امام حسین علیهما السلام در فتح ایران

بازاندیشی یک شایعه تکراری

 

بخش اول:

 

مصاحبه سایت "فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی" با دکتر سعید طاووسی مسرور, عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه علامه طباطبایی تهران

تاریخ: 7 شهریور 1401

 

 

در این زمینه فقط یک گزارش در تاریخ ارائه شده است که می‌گوید: امام حسین و امام حسن در سال ۳۰ هجری همراه با سعد بن عاص، در زمان خلافت خلیفه سوم به ایران آمدند و به‌سمت شمال و گرگان فعلی رفتند. این گزارش در تاریخ طبری آمده است. ممکن است برخی بگویند این گزارش در سایر کتب تاریخی هم آمده است. مثلاً در کتاب «فتوح البلدان» بلاذری همین خبر آمده و سند هم ندارد. بلاذری می‌گوید این‌طور گفته‌اند؛ یعنی خود بلاذری هم قبول ندارد و می‌گوید: گفته‌اند. حالا سؤالی که در این‌جا مطرح می‌شود این است که چه کسی گفته و این روایت از ابتدا توسط چه کسی مطرح شده است؟ این سند فقط در تاریخ طبری با سند آمده است. باید بدانیم که تاریخ طبری به دلیل ترجمه‌ی فارسی تبدیل به یک کتاب بازاری شده است و به‌دست همه افتاده است. همین امر باعث شده است کسانی که به این کتاب استناد می‌کنند حتی نگاهی مختصر به این کتاب نیندازند؛ زیرا خود طبری در مقدمه‌ی این کتاب گفته است که این‌ها محتویات و روایات این کتاب مورد قبول من نیست، من فقط آنچه را دیگران گفته‌اند نقل می‌کنم و در صحت و عدم صحت آنها قضاوتی ندارم؛ لذا گزارش‌های متناقض را هم نقل می‌کند. بالاخره گزارش‌های متناقض نمی‌توانند که هردو درست باشند. بنابراین کسی می‌تواند به تاریخ طبری استناد کند که با دانش تاریخ آشنایی داشته باشد، راویان را بشناسد، منشأ اخبار و منابع اولیه را می‌شناسد و قدرت نقد درونی و بیرونی گزارش‌های تاریخی را دارد. در این کتاب دو حدیث یا روایت پشت سر هم آمده است و محتوای آنها یکسان است؛ اما در یکی از آنها اسم امام حسین و امام حسن است و در یکی از آنها نیست. طبری منبع گزارش خود را ذکر می‌کند. وقتی سند طبری را بررسی می‌کنیم در نهایت به فردی به‌نام علی بن مجاهد کابلی می‌رسیم که صاحب‌نظران و رجال‌شناسان گفته‌اند او فردی دروغگو و کذاب بوده است. کذاب بوده؛ یعنی خیلی دروغگو بود. می‌گویند نه تنها حدیث جعل می‌کرد؛ بلکه برای گزارش دروغین خود سند هم جعل می‌کرد. علی بن مجاهد در سال ۳۰ هجری هنوز به‌دنیا نیامده بود و حدود صد سال با واقعه فاصله دارد. بنابراین باید واسطه‌ای در وسط باشد که علی بن مجاهد کابلی روایت خود را از او نقل کرده باشد. علی بن مجاهد می‌گوید: من این روایت را از «حنش بن مالک تغلبی» شنیدم. حنش بن مالک تغلبی در تاریخ طبری هیچ گزارشی نداده است. نه تنها در تاریخ طبری؛ بلکه در هیچ جای تاریخ اسمی از او نیامده است. در کل تاریخ یک روایت از او داریم و آن این است که حسنین در فتوحات شرکت کردند.  گفته علاوه بر حسنین عبدالله بن عباس هم در فتوحات شرکت کرده است. درصورتی‌که عبدالله بن عباس اصلاً شخصیتی نظامی نبوده است و شمشیرزن هم نبود؛ بلکه بیشتر اهل منبر و درس بود. در این روایت گفته عبدالله بن عمر هم در فتوحات شرکت کرد. او می‌گوید نوه‌های پیامبر و صحابه از مدینه حرکت کردند و به گرگان رسیدند، سی هزار نفر را در گرگان کشتند و برگشتند. این درصورتی است که فاصله‌ی مدینه تا گرگان بیش از دو هزار کیلومتر است چطور در این فاصله هیچ بنی بشری این افراد را ندیده و نشنیده و نقل نکرده است جز حنش بن مالک تغلبی و نام او در هیچ جای تاریخ هم نیست؟ لذا این‌که گفته شده است که علی بن مجاهد کابلی هم گزارش می‌ساخت و هم سند برای آن جعل می‌کرد قوت می‌گیرد. چون در هیچ جای تاریخ از او خبری نیست. پس منبع این روایت مانند خود روایت جعلی است و به احتمال زیاد حنش بن مالک تغلبی جزء تخیلات علی بن مجاهد کابلی بوده است. پس منبع حضور حسنین در فتوحات مسأله‌ای نیست که بگوییم خبر آن ضعیف است، حالا شاید منبع آن ضعیف بوده و ما نمی‌دانیم؛ ولی دلیلی بر قبول آن نداریم. به‌صراحت می‌توان گفت این روایت کذب محض است. قاعده‌ای داریم که می‌گوید: لو کان لبان؛ یعنی اگر بود، می‌گفتند. مثال مشهور این قاعده این است که فرض کنید مردم یک شهر به نماز جمعه بروند؛ مثلاً جلوی چشم آن ده هزار نفر، مؤذن از بالای منبر بیفتد و بمیرد و فقط سه نفر این قضیه را روایت کنند. این قضیه مشکوک است برای این‌که این واقعه به این اهمیت در چشم همه‌ی مردم باید راویان زیاد داشته باشد و در غیر این‌صورت جعلی است. نمی‌شود که حسنین برای فتح شمال ایران اقدام کرده باشند و فقط حنش بن مالک تغلبی گفته باشد. ممکن است شبهه‌گر بگوید: در این زمینه خبرهای پراکنده هم داریم. در پاسخ می‌گوییم: آن اخبار، منبعشان از روایت حنش تغلبی هم بدتر است و به همین روایت تغلبی برمی‌گردند.

 

مثلاً شخصی تاریخ اصفهان را نوشته و گفته است از فضایل اصفهان این است که امام حسن هنگام رفتن به گرگان به این‌جا آمده است. در نهاوند هم یک میدان قدیمی وجود دارد که دور آن درخت‌های چنار کهنسال وجود دارند. می‌گویند: امام حسن(ع) هنگام رفتن به گرگان به این‌جا آمده است. اگر به این اخبار نگاه کنیم به این نکته می‌رسیم که این سپاهی که برای شرکت در فتوحات از مدینه به‌سمت گرگان حرکت کرده است، به‌صورت مارپیچ مسیر را طی می‌کرده است؛ یعنی هم نهاوند رفته است و هم اصفهان. این درصورتی است که این دو شهر در یک مسیر نیستند. بنابراین شرح این سفر بیشتر به تفریح می‌ماند تا فتوحات. پس هیچ دلیل قانع‌کننده‌ای دال بر شرکت حسنین در فتوحات نیست. به‌علاوه امیرالمؤمنین(ع) اجازه می‌داد حسنین در جنگ‌ها شرکت کنند و به آنها گاهی اوقات مسئولیت هم می‌داد؛ ولی با احتیاط و نهایت محافظت را در مورد آنها اعمال می‌کرد؛ زیرا اگر حسنین به شهادت می‌رسیدند، نسل پیامبر اکرم(ص) منقرض می‌شد. حالا این سؤال مطرح است که آیا امیرالمؤمنین که در جنگ‌های خودش نهایت مراقبت را از حسنین داشت و محمد حنفیه را در جایگاه علمدار قرار می‌داد، می‌توان پذیرفت که حسنین را با سعد بن عاص اموی(بنی امیه) به شمال ایران بفرستد؟ ما هرچه به شرایط و قرائن تاریخی نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که این خبر قابل پذیرش نیست.

http://fekrat.net/?p=10723

 

بخش دوم:

 

مقاله پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه

تاریخ: ۸ اسفند ۹۶

 

طبری در وقایع سال سی ام غزوه سعید بن عاص دو روایت آورده که در یکی اسم حسن و امام حسین علیهما السلام است.[1] و در دیگری نمی باشد.[2]و جالب اینکه هر دو روایت از یک سلسله سند برخوردار است و این تنافض آشکار حاکی از اضافه شدن این دو نام برای اهداف خاصی می باشد. یکی دیگر از مورخان به نام بلاذری نیز حضور این دو امام را با فعل مجهول بیان نموده[3] که آوردن فعل مجهول گزارش کنایه از بی اعتبار بودن آن در نزد نویسنده است. سایر مورخان نیز این مطلب را از طبری نقل کرده اند که با بی اعتبار بودن گزارش طبری، گزارش های آنها نیز فاقد اعتبار خواهد شد والا مورخان قبل از هم عصر طبری یا قبل از آن مانند تاریخ خلیفه و تاریخ یعقوبی از حضور حسنین علیها السلام در فتوحات چیزی بیان نکرده اند.[4] مورخی به نام ابن اسفندیار در کتاب تاریخ طبرستان، درباره نامگذاری این شهر به مامطیر می نویسد: آن موضع که مامطیر است به چشم امام حسن بن علی دلگشای و نزه آمد، آبگیرها و مرغان و شکوفه ها و ارتفاع بقعه و نزدیک به ساحل دریا دید، گفت: بقعة طیبة و ماء طیرٌ.[5] اما آنچه ابن اسفندیار درباره وجه تسمیه مامطیر گفته با گفته بسیاری از مورخین منافات دارد اردشیر برزگر در کتاب 'تاریخ تبرستان پیش از اسلام' درباره مامطیر گفته که این نام، معرب نام مه میترا است و این شهر باستانی جای میترای بزرگ و به بیان دیگر، آتشکده میترا بوده است.[6] بنابراین ولی اولیاءاله آملی می گوید: آنچه در تاریخ طبرستان مسطور است که در ایام خلافت عمربن الخطاب امام ابومحمدالحسن علی(ع)، و عبدالله ابن عمر، و مالک بن حارث الاشتر و قسیم بن العباس به طبرستان آمده اند به حقیقت اصلی ندارد.[7]

🔶دلایل دیگر بر عدم حضور امام حسن و امام حسین علیه السلام در فتح ایران: دلیل اول: حضرت علی علیه السلام در عصر امامت و خلافت خویش حسنین(علیهماالسلام) را از شرکت در معرکه صفین باز می داشت و چون در یکی از روزها آن حضرت متوجه شد که امام حسن علیه السلام آماده کارزار است فرمود: «از طرف من جلوی جوان را بگیرید تا با مرگش پشت مرا نشکند که من از رفتن این دو (امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام)به میدان نبرد دریغ دارم تا مبادا با مرگ آن دو نسل رسول خدا(ص) قطع شود.[8] حال با چنین اکراه و امتناعی از سوی حضرت نسبت به حضور حسنین(ع) در نبردهایی که به فرمان پیشوای عادلی همچون خویش صورت می گرفت، چگونه آن بزرگوار حاضر می شود که تحت زعامت زمامداران مورد اعتراض و انتقادش، فرزندان خویش را که پیشوایان آینده جامعه اسلامی هستند به جبهه جنگ بفرستد؟ دلیل دوم: در جریان شورش علیه عثمان حضرت علی علیه السلام سعی می کردند شورش را بخوابانند و امام حسن علیه السلام نیز به این کار اقدام کردند که عثمان به امام حسن گفت پدرت سخت از جان تو بیم دارد تو را سوگند می دهم که نزد پدرت باز گردی[9] و این ترس همان ترس از قطع شدن نسل حضرت رسول الله صلی الله علیه واله وسلم می باشد. بنابر این با توجه به وجود چنین اشکالات سندی و محتوایی و نیز استبعادهایی که بیان شد، حضور حسنین(علیهماالسلام) در فتوحات عصر خلفا نمی تواند مورد پذیرش قرار گیرد به گمان قوی، دست تحریف گران و وارونه نویسان حقایق تاریخی در جعل چنین گزارش هایی بی تاثیر نبوده است.

پی نوشت ها:

[1] طبری تاریخ، تحقیق ابوالفصل ابراهیم، بیروت، دارالتراث چاپ دوم، 1387ش. ج4، ص269

[2] همان، ص270

[3] بلاذری، فتوح البلدان،ص:326

[4] تاریخ خلیفة،ص:96، تاریخ یعقوبی/ترجمه،ج 2،ص:59.

[5] ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، جلد اول، ص73

[6] اسماعیل مهجوری تاریخ مازندران، جلد دوم، ص200

[7] آملی، اولیاء الله، تاریخ رویان، ص45

[8] تاریخ طبری، ج 4 ص 440، الفصول المهمه، ص 82، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 1 ص 244

[9] ابن اثیر، کامل ج3ص 175

https://hawzah.net/fa/Question/View/64927/-%D8%AD%D8%B6%D9%88%D8%B1-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D9%88-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%D9%85%D8%A7%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%AF%D8%B1-%D9%81%D8%AA%D8%AD-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۵/۱۱
د. محمدامین زرگر

فتح ایران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی