تاریخ تحلیلی و تبیینی

بررسی انتقادی و تحلیلی منابع، رخدادها و پدیده های تاریخی

تاریخ تحلیلی و تبیینی

بررسی انتقادی و تحلیلی منابع، رخدادها و پدیده های تاریخی

بررسی و نقد کتاب تاریخ یعقوبی

جمعه, ۱ خرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۵۱ ب.ظ

بررسی و نقد کتاب ارزشمند تاریخ یعقوبی با تکیه بر تاریخ‌نگری و شیوه تاریخ‌نگاری وی

نوشته دکتر محمدامین زرگر (متن کامل مقاله)

 

از ویژگی‌های مهم تاریخ یعقوبی، پرداختن به جنبه‌های تمدنی و فرهنگی تاریخ و نگاه نسبتا نقادانه او به روایات است. همچنین گزینش اخبار و حذف برخی از آنها، نگاه جامع به تاریخ و عدم محدودیت در دوره اسلامی، تواضع علمی او، نگارش تاریخ با روش ترکیبی، نگاه مستقل سیاسی، عدم حذف رخدادهای مربوط به شیعه و امامان معصوم(ع) از تاریخ، صراحت نسبی و پرهیز از مدح و ستایش حکام، پرهیز از نقل برخی افسانه‌ها و اسطوره‌ها، و سبک موضوع محور کتاب را می‌توان نام برد.

 

مقدمه

یکی از قدیمیترین کتابهای نگاشته شده در زمینه تاریخ اسلام، کتاب تاریخ ابن واضح یعقوبی است که به تاریخ پیش و پس از اسلام پرداخته است. بررسی این کتاب دو جلدی از آن نظر قابل توجه است، که نسبت به دیگر تواریخ مفصل مانند نوشتههای طبری، ابناثیر و ابن‌خلدون نسبتا مختصر بوده و البته این مسئله از جامعیت آن نکاسته است.

از منظر دیگر، گرایشهای مذهبی مؤلف در نوع نگاه وی مؤثر واقع شده و کتابی دور از تعصبات رایج مورخین و محدثین اهلسنت را به وجود آورده است. همچنین تاریخ وی را میتوان نخستین تاریخ عمومی و جامع عصر اسلامی نامید که شهرت آن به فاصله نیم قرن بعد تحت الشعاع جامعیت و تفصیل کتاب بزرگ تاریخ طبری قرار گرفت اما هیچگاه اهمیت خود را از دست نداد.

یعقوبی نخستین کسی است که در تاریخ عمومی کتاب تدوین کرد. این کتاب در دو جزء چاپ شده است: یک جزء در تاریخ امم و ملل قدیم مانند: ایران، روم، هنود، یونان و غیر ایشان. جزء دیگر در تاریخ اسلام از آغاز ظهور پیغمبر اکرم(ص) تا روزگار خلافت معتمد عباسى که در 256ق بخلافت نشست. (طبری، 1375ش، مؤخره: 50)

نگاه جامع یعقوبی در تاریخ، نقطه تمایز او با بسیاری از مورخین عصر اسلامی است. یعقوبی به بیشتر تمدنهای شناخته شده آن روز توجه نموده و سعی در شناساندن آنها به مخاطب خود داشته است. شاید این دیدگاه یعقوبی بوده که موجب گرایش مورخین بعدی به تاریخ عمومی گردیده است.

در این مقاله به بررسی زندگینامه و شرح حال یعقوبی، نگاه وی به تاریخ و جهانبینی حاکم بر نگاشته های او، تأثیرات محیط و جامعه بر افکار او و در نتیجه بر نوشتههایش خصوصا کتاب تاریخ یعقوبی خواهیم پرداخت.

زندگینامه و شرح حال یعقوبی

احمد بن ابی یعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح عباسی معروف به ابن واضح و الیعقوبی از مورخین و جغرافیدانان قرن سوم هجری است. او را با القابی مانند ابن واضح، ابن واضح کاتب، ابن ابی یعقوب، ابن واضح اصفهانی، ابن واضح مصری و یعقوبی در منابع مختلف یاد کردهاند.

ابنواضح یعقوبی گویا از موالی بوده و مذهب تشیع داشته است. (زرینکوب، 1383ش:24) وی از موالی بنیعباس به شمار میآمده است. نیاکانش از اصفهان به بغداد رفتهاند اما گویا خود او در مصر زاده شده و بخش اعظم فعالیت علمی خود را در آنجا انجام داده و البته در منابع غرب اسلامی نیز به مصری مشهور شده است. از زادگاه و زمان تولد وی اطلاعی در دست نیست اما از تعابیر وی درباره اقامتگاه نیاکانش، میتوان چنین حدس زد که در بغداد زاده نشده است. جد وی واضح، به مصر و مغرب سفر کرد اما در 169ق به دستور هادی عباسی به قتل رسید و احتمالا دیگر کسی از فرزندان وی به بغداد بازنگشته است. زمان وفات یعقوبی را معمولا 284ق ذکر میکنند. (عزیزی، 1391ش: 79و80)

درباره نیای یعقوبی، واضح، گفتهاند که وی از موالی منصور عباسی و صالح بن منصور بود و بدین جهت خاندان واضح به «عباسی» معروف شدند. واضح در 158ق از طرف منصور، به حکومت ارمنستان رسید و تا پایان خلافت منصور، آذربایجان و ارمنستان در دست وی بود و در 162ق به حکومت مصر رسید. (یعقوبی، 1356ش، مقدمه: 10) نیز گفتهاند که واضح برید مصر را در دست داشت. در زمان هادی عباسی، ادریس بن عبدالله، بنیانگزار سلسله ادریسیان مراکش (و دایی حسین صاحب فخّ)، که از واقعه فخ جان سالم به در برده بود، به مصر رفت. واضح نیز که از شیعیان (رافضیان) بود با استفاده از امکاناتی که در اختیار داشت، ادریس را به سرزمین مغرب و ولایت طنجه فرستاد. ادریس در آن دیار صاحب دعوت گردید و پیروانی یافت، اما به دستور هادی عباسی، واضح را گردن زدند و بیاویختند. قتل واضح را به هارون عباسی نیز نسبت دادهاند. (طبری، 1375ش، ج12: 5184؛ ابناثیر، 1380ش، ج8: 3613) هرچند که ادریس نهایتا به دست عمال خلیفه مسموم و مقتول شد، اما حکومت وی در شمال آفریقا تا دیرزمانی پایدار بود.

یعقوبی معاصر سه مورخ بزرگ، ابن قتیبه دینوری (276-213ق)، ابوحنیفه احمد بن داود دینوری (م 282ق)، و احمد بن یحیی بلاذری (م 279ق) است. میتوان او را معلم و پدر جغرافیای جهانی در اسلام دانست، چنان که در تاریخنگاری جهانی نیز پیشگام است. یعقوبی علاوه بر تاریخ و جغرافیا، در علم نجوم و گیاهشناسی نیز تسلط کافی داشته است. وی شاعر نیز بوده و ثعالبی از وی در زمره شعرای اصفهان نام برده است. (عزیزی، 1391ش: 78)

تعبیر «یعقوبی» برای این مورخ بزرگ در تألیفات متقدمین دیده نشده و گویا پس از انتشار آثار یعقوبی در اروپا رایج گشته است. یعقوبی دوران جوانی خود را در ارمنستان و در خدمت طاهریان خراسان (205-259ق) بسر برده و فتوحات آنان را در کتابی جداگانه نگاشته است. وی تا حدود 260ق در شرق بود و به گفته سارتن تا 873-874م (259-260ق) کار وی در ارمنستان و خراسان رونق داشته است. او پس از 260ق به هند رفته و سپس راهی مصر و مغرب شده و نزد طولونیان (254-292ق) منزلتی یافته است. وفات او نیز ظاهرا باید در مصر یا مغرب روی داده باشد. تاریخ وفات وی را به اختلاف 278ق، 282ق، و 284ق (897م) ثبت کردهاند که قول مشهور همین است. نقلی در وفات وی پس از 292ق نیز وجود دارد. (یعقوبی، 1356ش، مقدمه: 13و14)

محتوای تاریخ یعقوبی و نگاه او به تاریخ

کتاب تاریخ یعقوبی مشتمل بر تاریخ عمومی امم و ملوک و انبیاء است و در آن به نقل تاریخ اسلام و خلفا تا سال 259 هجری قمری پرداخته و میتوان آن را دایرهالمعارف تاریخ آن عصر به حساب آورد، به مانند کتاب الامامه و السیاسه و عیون الاخبار دینوری. (زرینکوب، 1383ش: 24؛ یعقوبی، 1382ش، ج1، مقدمه: 35)

قدیمیترین تاریخ عمومی که به زبان عربی باقیمانده تاریخ یعقوبی است و البته وی کتابی هم در جغرافیا دارد (البلدان) که اطلاعات تاریخی از آن به دست میآید. (زرینکوب، 1383ش: 26) در منابع مختلف کتاب تاریخ یعقوبی را تاریخ ابن واضح، اخبار العباسیه، تاریخ احمد بن یعقوب، تاریخ کبیر، تاریخ عالم،  تاریخ احمد بن یعقوب عباسی، تاریخ احمد بن یعقوب مصری در اخبار عباسیان و غیره نامیدهاند. (حسنی، 1376ش: 54)

یعقوبی بر خلاف بسیاری از مورخین دوره اسلامی، در محتوای مطالب تاریخی خود به طبری وابسته نیست و حدود نیم قرن پیش از وی، تاریخ خود را نگاشته و از این جهت تاریخ وی اهمیت خاصی دارد. اما یعقوبی نیز مانند طبری تکیه چندانی بر مشاهدات ندارد (اشپولر، 1369ش: 29) و از نقلها استفاده میکند. اخبار و روایات تاریخ یعقوبی به کلی با روایات طبری تفاوت دارد و ظاهرا از سلسله مآخذ دیگری استفاده کرده است. (زرینکوب، 1383ش: 24)

نخستین کسی که از این اثر یاد کرده، مسعودی، مورخ معاصر یعقوبی است. وی در مروج الذهب از «کتاب التاریخ تألیف أحمد بن یعقوب المصری فی أخبار العباسیین و غیرهم‏‏» نام میبرد. (المسعودی، 1409ق، ج1: 25) همچنین ابن شادی (حدود 520ق) نیز در چند جای مجمل التواریخ و القصص، از احمد بن یعقوب و کتاب او یاد میکند. (ناشناخته، بیتا: 230، 262، 279) جمال الدین قفطی (م624ق) و یاقوت حموی (د626ق) نیز از کتاب او یاد کردهاند. این نقل قولها نشان می‌دهد که تاریخ وی برای مورخان و نویسندگان متأخر تا قرن هفتم شناخته شده و مرجع بوده است. (عزیزی، 1391ش: 85)

به گفته کریستین سن تاریخ یعقوبی یکی از منابع عمده تاریخ ساسانیان و از قدیمیترین و مهمترین نوشتهها در این زمینه است. (یعقوبی، 1382ش، ج1، مقدمه: 30)

اما از جنبه تاریخنگری، یعقوبی احتمالا به پشتوانه جهانبینی مذهبی خود، تاریخ را با دیدگاه خطی نگریسته و با باور به روشن بودن آغاز و انجام تاریخ و با تکیه بر دیدگاه قرآنی - اسلامی، کتاب خود را از خلفت حضرت آدم(ع) و حوا آغازیده و محتوای آن را در یک سیر خطی به پیش رانده است.

اما در مقایسه با تواریخی که مبتنی بر کرونولوژی و ترتیب زمانی حوادث هستند مانند الکامل ابناثیر که در حقیقت سالشمار وقایع است، تاریخ یعقوبی به صورت موضوعی، بخشبندی شده است. مثلا هنگامی که از پادشاهان بابل میگوید، طبق اطلاعات خود از ابتدای تاریخ آن شروع کرده و تا فروپاشی تمدن آن ادامه میدهد و در میان آن به دیگر سرزمینها و تمدنها نمیپردازد. (نک: یعقوبی، 1382ش، ج1: 101)

ویژگی دیگر تاریخ یعقوبی، پرداختن وی به جنبههای فرهنگی و تمدنی تاریخ سرزمینها است. به عنوان مثال وی در تاریخ هند، به وضع حساب ده دهی توسط هندیان و همینطور به کشفیات و اطلاعات جغرافیایی آنان، اشاره مینماید. (نک: یعقوبی، 1382ش، ج1: 103) وی در بررسی تاریخ یونان نیز به شاخههای مختلف علمی و فرهنگی جامعه یونان باستان، از جمله حکمت و فلسفه، پزشکی، نجوم، حساب، کیمیا، هندسه، کشاورزی و جادو اشاره میکند و از دانشمندان به نام یونان نام میبرد. (نک: یعقوبی، 1382ش، ج1: 116) وی حتی شرح مفصلی از توصیههای پزشکی دانشمندان یونان ارائه میدهد که در نوع خود بینظیر است و در ادامه به معرفی کتابها و دانش بزرگانی مانند بقراط، سقراط، اقلیدس، افلاطون، ارسطو و دیگران میپردازد. این ویژگی در مقایسه با دیگر تواریخی که تنها به زندگی پادشاهان و اشراف پرداخته و فاقد نگاه اجتماعی و فرهنگی به تاریخ بودند، تاریخ یعقوبی را برجسته و مهم جلوه میدهد.

ابن اسحاق یعقوبی در آغاز کتاب البلدان خود اشاره میکند که از افرادی که از سرزمینهای دیگر میآمدند درباره ساکنان آن دیار، خوراک و پوشاک آنها، کیش و عقاید آنان، حاکمان آنجا، و مسافت آن سرزمین تا سرزمینهای دیگر پرسش مینموده است. (یعقوبی، 1356ش: 2) توجه وی به جنبههای اجتماعی زندگی مردمان، ویژگی منحصر به فرد او در آن دوره است، چیزی که بسیاری از مورخین تا سدههای بعدی از پرداختن بدان غفلت نمودهاند.

شاید ریشه این نگاه یعقوبی را تا حدی بتوان وابستگی وی به خواستگاه مذهبی خانوادهاش دانست. در آن زمان، گرایشهای علمی و عقلی در میان شیعه بسیار پررنگتر از فرق وابسته به حکومت بود و از این منظر انگیزهای قوی را برای وی میتوان متصور بود. یعقوبی خود علاقمند به علم نجوم و گیاهشناسی بوده و در آنها تبحری نیز داشته است. اما با نگاه به کتاب تاریخ وی و تفصیلی که در پرداختن به تمدنهای گذشته و میراث علمی آنها به خرج داده، او را یک شیفته تمام عیار علم و دانش میبینیم.

یعقوبی تا حدی نقادانه به روایات تاریخی نگریسته و از نقل برخی روایات احتراز کرده است. وی در بخشهایی از کتاب مشخصا منابع و روایاتی را که در اختیار داشته مورد اشاره قرار داده و به دلیل غیرمعقول بودن از نقل آنها امتناع نموده است. مثلا در تاریخ پارس میگوید:

پارسیان براى پادشاهان خود چیزهاى بسیارى ادعا میکنند که قابل قبول نیست از قبیل فزونى در خلقت تا آنجا که براى یک نفر چندین دهان و چندین چشم و براى دیگرى صورتى از مس و بر شانه دیگرى دو مار که مغز سر مردان خوراک آنها است، باشد، و همچنین زیادى عمر و دفع مرگ از مردم و مانند اینها، از امورى که عقل آنرا نمى‏پذیرد و در شمار بازیها و یاوه‏گوییهاى بى‏حقیقت قرار میدهد، پیوسته خردمندان و دانایان عجم و بزرگان و شاهزادگان و دهقانان‏شان و اهل علم و ادب این گونه مطالب را نگفته و صحیح ندانسته از حقیقت برکنار شمرده‏اند. (یعقوبی، 1382ش، ج1: 193)

 و برخی نقلها را نیز مورد نقد قرار میدهد. وی در تاریخ مصر میگوید:

مى‏گفتند که ستارگان با پیمبرانشان سخن مى‏گفته و آنها را آموخته‏اند که ارواح بر بتها فرود مى‏آیند و در آنها جاى میگیرند و از شدنى پیش از شدنش خبر میدهند. این کاهنان با هشیارى عجیب و دقت نظرى که داشتند بر عوام شبهه میکردند که با ستارگان سخن مى‏گویند و آنها اینان را بانچه خواهد شد خبر میدهند، در حالیکه چیزى نبود مگر تیزهوشى و آگاهى کاهنان به اسرارى که براى طالعها است و درستى فراست تا آنجا که کم اشتباه مى‏گفتند و این درستگویى را بستارگان نسبت میدادند که اینان را از آینده خبر میدهند با اینکه این امر باطل و بر خلاف عقل است. (یعقوبی، 1382ش، ج1: 231)

یعقوبی در خصوص تاریخ وفات عبدالله پدر حضرت رسول(ص) از میان نقل قولها انتخاب میکند و با نوعی تحلیل یکی از نقلها را رد میکند، اما در ادامه به داستان شق الصدر میپردازد بی آنکه آن را نقد نماید، در حالی که این داستان از جمله روایات نه چندان قابل اعتماد است. (نک: یعقوبی، 1382ش، ج1: 362)

تصریح یعقوبی به باطل و غیرعقلی بودن بعضی اخبار و گزینش اطلاعات درست، نشان میدهد که او مانند طبری ناقل صرف اخبار درست و نادرست نیست و به نقد و گزین آنها دست میزند. این گزینش هرچند مزیت تاریخنگاری یعقوبی است، اما سبب حذف بسیاری از اخبار شده است؛ اخباری که به رغم نامعقول بودن، نوع نگاه، باورها و سنتهای گذشتگان را منعکس میسازد. (بیات و دهقانپور، 1390ش: 25)

وی در مقدمه البلدان تصریح میکند که:

گزارش‌های هر کسی را که به راستگویی او وثوق داشتم، می‌نگاشتم، و به پرسش گروهی از گروهی یاری می‌جستم، ... و هر چه را از مردم مورد وثوق اهالی شهرها شنیدم، به آنچه پیشتر شناخته بودم ضمیمه ساختم. (یعقوبی، 1356ش: 2)

هرچند به نظر میرسد یعقوبی به اسرائیلیات اکتفا نکرده و به سراغ منابع اصلی اهل کتاب رفته (بیات و دهقانپور، 1390ش: 24و23)، با توجه به استفاده از منابع یهود و نصارا و اقتباس از عهدین، در مواردی به دام افسانهسراییهای یهود افتاده و برخی روایات غیرقابل قبول را که در منابع اسلامی اصیل رد شده نقل میکند. به عنوان مثال در تاریخ حضرت داود نبی(ع) به نقل داستان اوریا پرداخته و آن را به مانند متن عهد قدیم نقل میکند. (یعقوبی، 1382ش، ج1: 60) این در حالی است که این روایت قابل قبول نبوده و بعدا توسط علمای مسلمان نقدهای روایی و عقلی بر این داستان و امثال آن نگاشته شد. (نک: ابنبابویه، 1376ش: 92؛ علمالهدی، 1377ش: 93) همچنین است داستانهایی که درباره پیامبران دیگر در کتاب خود آورده است که البته دیگر مورخین مسلمان نیز از چنین خطاهایی مصون نبودهاند و این در جای خود قابل بحث است.

اما ویژگی نیک یعقوبی که نگاشتههای او را ارزشمندتر مینماید، تواضع علمی اوست. خود او تأکید میکند که «دانستم که مخلوق به پایان (امور) احاطه نمیکند، و بشر تا انجام نمیرسد» (یعقوبی، 1356ش: 2) به همین دلیل هم نام کتاب البلدان خود را «مختصری برای اخبار بلدان» قرار میدهد. وی به خوبی واقف است که امکان اشراف به تمام موضوعات تاریخی و جغرافیایی برای یک نفر بسیار اندک است و با فروتنی خاطرنشان میسازد که تلاش علمی او حرف آخر را نمیزند.

تاریخنگاران مسلمان آثار خود را در قالب سه روش روایی، ترکیبی و تحلیلی ارائه کردهاند. یعقوبی در نگارش تاریخ، روش ترکیبی را پیش گرفته است. وی در این روش، به جای ذکر روایتهای مختلف و سندهای آنها، یک واقعه را از راه مقایسه، ترکیب و ایجاد سازگاری میان روایتهای گوناگون به نگارش درآورده است. (طیبی، 1383ش: 76)

 

 گرایش مذهبی - سیاسی یعقوبی و تأثیر آن در تاریخ او

یعقوبی هرچند ظاهرا به علت تشیع تحت تعقیب حکومت بوده، اما در نگاشتن مطالب تاریخی و حتی در بیان روابط مذهبی، بیطرفی زیادی از خود نشان داده است (اشپولر، 1369ش: 29) و این مسئله اهمیت بسیار بالایی برای محققین تاریخ اسلام دارد.

بیان او درباره عباسیان با بیان دیگر مورخین دوره عباسی متفاوت است (زرینکوب، 1383ش: 24) و تا حدودی آزادانهتر و مستقلتر به شرایط سیاسی آن دوره نگریسته است.

یعقوبی خود ماجرای قیام حسین فخّی و شهادت او و جماعتی از خاندانش را ذکر کرده و به فرار دایی او ادریس بن عدالله بن حسن بن حسن بن علی به مغرب و فاس نیز اشاره میکند. (یعقوبی، 1382ش، ج2: 407) اما خبری از دخالت واضح و کشته شدنش به دلیل حمایت از ادریس نمیدهد. به نظر میرسد که وی کوشیده تا گرایش مذهبی خود را تا حدی پوشیده نگاه دارد. وی به نحوه درگذشت امام کاظم(ع)، قتل ابومسلم و جد سومش واضح به دست عباسیان، و شهادت امام رضا(ع) به دست مأمون اشاره نکرده و توصیفهای تمجیدآمیز از خلفای عباسی دارد. به هر حال یعقوبی اخباری از عباسیان را بر ملا کرده که دیگران شهامت ذکر آن را نداشتهاند. (عزیزی، 1391ش: 81)

نشانههای تشیع یعقوبی را میتوان در مواردی چند ذکر نمود: تعظیم نام علی بن ابی طالب با عبارت «علیه السلام» و مانند آن، استناد به منابع و روایات تاریخی اهل بیت(ع) و راویان شیعی، توجه بیسابقه به تاریخ فکری و اجتماعی و سیاسی شیعه از قبیل سخنرانی پیامبر(ص) در عرفه و مکه پیرامون ثقلین، ابلاغ ولایت علی بن ابیطالب(ع) در غدیرخم، اشاره به حوادث سقیفه و حوادث بعدی. چنین است جانبداری تلویحی وی از برخی جنبشهای علویان مانند نهضت زید بن علی و یحیی بن زید. (عزیزی، 1391ش: 81و82)

به نظر میرسد که یعقوبی در پنهان نگاه داشتن نسبی اعتقادات خود، اعتباربخشی به کتاب و مطالب خود را مورد نظر داشته است، چرا که اگر تشیع وی علنی میبود، با توجه به تعصب جریان سنی مذهب حاکم، بعید بود که آثار وی مورد توجه قرار گرفته و حتی به دست آیندگان برسد. یعقوبی در این هدف موفق بود، چرا که ظاهرا هیچ رجال شناس و مورخی وی را به ضعف متهم نکرده است. حتی عقیلی که در معرفی ضعفای رجال حدیث کتاب نوشته، یعقوبی را از مشایخ خود دانسته و او را تلویحا تأیید مینماید. (عزیزی، 1391ش: 82)

در هر حال تشیع یعقوبی به نفع تاریخ تمام شده چرا که فرایند ثبت اطلاعات تاریخی به صورت یکسویه و به نفع خلفا را متوقف میکند. «سارتن» بیطرفانه بودن کتاب یعقوبی را دلیل بر تشیع او میداند. «جرجی زیدان» نیز علاوه بر قدمت، دیگر مزیت کتاب یعقوبی را شیعه بودن نویسنده آن میداند، چرا که وی از بنیعباس چیزهایی نوشته که دیگران از نگاشتن آن پرهیز میکردند. (حسنی، 1376ش: 56)

یعقوبی مورخ عصر دوم عباسی است که عصر نفوذ ترکان در دربار عباسیان از 232ق تا 334ق است. در دوره وی آلبویه بر بغداد مسلط شده و تشیع توسط آنان ترویج میشد. (حسنی، 1376ش: 59) این مسئله میتواند از مهمترین مشوقهای یعقوبی به درج اخبار شیعه و روایاتی که تا پیش از آن کسی را جرأت بیان آن نبود، در تاریخ باشد. گرچه یعقوبی ظاهرا هیچگاه به بغداد باز نگشت اما رونق تشیع در دوره وی، اهمیت کتاب او را در آن زمان دو چندان میکند.

از مزایای تاریخ یعقوبی، خالی بودن آن از هرگونه مدح، ستایش و جهتگیری خاص درباره عباسیان، خلفای معاصر وی است و حتی در مواردی به نقد آنان نیز پرداخته است. (بیات و دهقانپور، 1390ش: 25) وی در خصوص مستعین، صراحتا مینویسد: «مستعین را اهلیت خلافت نبود ...» (یعقوبی، 1382ش، ج2: 525) که چنین صراحتی هر چند اندک، درباره بسیاری از مورخین آن عصر به چشم نمیخورد.

 

نثر و ادبیات تاریخ یعقوبی

یعقوبی کوشیده تا به صورت نقادانه و عالمانه و با رعایت اختصار، روایات و مواد تاریخی را نقل نماید. وی نخستین کسی است که روش موضوعی را به صورت بدیع و کامل در نقل تاریخ اجرا نمود و البته در ضمن موضوعات، از ترتیب زمانی نیز غافل نشد. (عزیزی، 1391ش: 86)

درباره یعقوبی، اشتهارش به صفت «کاتب» گویای حضور او در امور دیوانی و اداری است. البته در اصل، خاندان یعقوبی را به عنوان کتّاب، معرفی کردهاند که در دیوانهای خلفا و حکام اشتغال داشتهاند. (منتظری مقدم، 1382ش: 213) شیوه تاریخ نگاری یعقوبی بهترین گواه بر این امر است، چرا که او در نگارش تاریخ خود، بر نقل مکاتبههای رسمی اهتمامی ویژه داشته و با دقت تمام، متن نامهها و فرمانهای حکومتی را گزارش نموده، (همان: 214) البته روشن نیست که وی در کدام دستگاه حکومتی به خدمات دیوانی مشغول بوده است.

نکته حائز اهمیت در نثر و ادبیات تاریخ یعقوبی، رعایت ادب و آداب نگارش است. خطاب او به تمامی شخصیتهای کتابش هرچند مخالف آنها باشد، مؤدبانه و محترمانه است. وی در بسیاری از موارد، وارد حوزه مستقیم نقد و به چالش کشیدن شخصیت افراد نمیشود مگر در مواردی که امر بسیار بدیهی است و موجب رنجش گروه و دستهای نمیگردد. مثلا درباره ابوموسی اشعری میگوید: «پس على(ع) ابوموسى را فرستاد با اینکه دشمنى او را نسبت بخویشتن و فریبکارى او را با خود مى‏دانست‏» (یعقوبی، 1382ش، ج2: 90و91) و این گونه موارد در تاریخ یعقوبی بسیار اندک است. بلکه شیوه او ارائه اطلاعات است که در نتیجه آن مخاطب به نتیجهای که مد نظر اوست، برسد.

دیگر ویژگی نثر کتاب او، رعایت اختصار است. یعقوبی تا آنجا که توانسته از تطویل و تفصیل، پرهیز کرده و اگر جزئیات یک واقعه را درنیافته، با فلسفهبافی و حاشیهتراشی و ارائه حدسیات غیرمنطقی، خلاء وجود اطلاعات را جبران ننموده است. این خصوصیت او را نیز، میبایست منبعث از خواستگاه دیوانی او دانست.

رعایت نظم تاریخی و فصل بندی دقیق مطالب کتاب هم، آنچنان که شایسته یک دیوانسالار و کاردار امور اداری است، در تاریخ یعقوبی رعایت شده که در جای خود قابل بحث است.

منابع و تکیهگاههای علمی یعقوبی

یعقوبی از نخستین کسانی است که تاریخ جهانی به مفهوم کاملش را تدوین کرد و خصوصا به تاریخ ملل غیرعرب توجه نمود. یعقوبی در بخش تاریخ اسلام از هیچ منبع مکتوبی نام نمیبرد چرا که او نیز مانند دیگر مورخان و محدثان معاصرش، به روش استناد به کتاب اعتماد نکرده است. وی تصریح میکند که به وثاقت و شهرت (روایت و راوی) توجه تام دارد. از این روی در آنجایی که به چنین وثاقتی دست نیافته با حفظ امانت و بیطرفی، متعرض اقوال منفرد میگردد و از واژههایی مانند «و رُوی، قیل، یقال و قال فلان» استفاده میکند. وی همچنین به اسناد دیوانی متعدد دسترسی داشته و علاقه و توجه وی بدانها موجب شده که بسیاری از مکاتبات دوره ساسانیان، پیامبر اکرم(ص) و خلفا تا عصر مأمون، در تاریخ یعقوبی ثبت شود. یعقوبی از منابع غیرمکتوب و غیررسمی و نامشهور سود جسته و در کتاب وی نقل قولهایی میبینیم که وی نامی از آنها در مقدمه کتاب نیاورده است. (عزیزی، 1391ش: 87) وی در مقدمه بخش اسلامی تاریخ خود، حداقل از 12 راوی به همراه راویان آنها نام میبرد و البته راویان او بیش از اینهاست. (یعقوبی، 1382ش، ج1 :357)

با توجه به اینکه یعقوبی در بخش اول تاریخ خود، اسامی و سرگذشت پیامبرانی را ذکر میکند که در قرآن کریم و روایات اسلامی به طور صریح و با سند متقن، به آنها پرداخته نشده است، احتمال مراجعه وی به متون مسیحی یا یهودی قوت میگیرد. اما به دلیل از میان رفتن رفتن مقدمه جلد اول (یعقوبی، 1382ش، ج1، مقدمه:28) نمیتوان در این باره قضاوت قطعی نمود. از مقابله متن کتاب «غارگنجها» با متن کتاب یعقوبی، میتوان پیبرد که یکی از منابع وی این کتاب بوده است. (همان) در باب تاریخ هند و یونان و ملل دیگر، منابع مشخص نیست. کریستین سن احتمال استفاده یعقوبی از «گاهنامک» های قدیمی ایرانی را در ارائه اطلاعات شاهان ایرانی، مطرح میکند. وی همچنین گاهنامک یا فهرست رجال ساسانی را بخشی از «آییننامک» به شمار میآورد. (یعقوبی، 1382ش، ج1، مقدمه: 30)

یعقوبی آنجا که از منابع متعدد و مفصل برخوردار بوده، موضوع را نیز به تفصیل بررسی کرده که البته احتمالا، اهمیت موضوع یا علاقه خود وی بدان نیز بیتأثیر در پرداختن مفصلتر به آن نبوده، اما آنجا که منابع محدود یا ناموجود است، چنان موضوع را خلاصه کرده که به هیچ میماند. مثلا در بررسی تاریخ بابل باستان، تنها یک صفحه مطلب دارد، اما وقتی به هند میرسد در 15 صفحه مطالب را پی می‌گیرد، و درباره یونان این رقم به 60 می‌رسد.[1] البته این مسئله می‌تواند ناشی از کمبود منابع و نایاب بودن آنها، و یا مربوط به عدم دسترسی یعقوبی به منابع لازم باشد.

قدر مسلم یعقوبی در نگاشتن بخش اسلامی تاریخ خود از منابع متعددتر و مفصل‌تری بهره‌مند بوده است. بخش اسلامی تاریخ یعقوبی است که اصولا مورد توجه مورخین قرار گرفته و اصل تتبع و تلاش وی نیز در این بخش است. جلد دوم تاریخ یعقوبی که همان بخش اسلامی باشد، بیش از 70 درصد تاریخ وی است که عمده کار تحقیقی وی را در بر میگیرد.

در یک نگاه کلی تاریخ یعقوبی از این منابع بهره برده است: 1- منابع مکتوب اعم از قرآن، کتب مقدس و منابع دینی یهود و نصارا، منابع عربی و اسلامی، اسناد؛ 2- منابع غیرمکتوب و شفاهی اعم از نقل قول‌ها و مشاهدات؛ 3- منابع نامشخص. (بیات و دهقانپور، 1390ش: 10)

ابن واضح یعقوبی برای فراهم آوردن اطلاعات جغرافیایی کتاب البلدان، به مناطق مختلف سفر نمود و به جمعآوری اطلاعات و پرسش از مسافران پرداخت. خود در اینباره میگوید:

من در عنفوان جوانی، و هنگام سال گشت سن و تندی ذهنم، به دانستن اخبار بلاد و مسافرت میان هر سرزمین تا سرزمین دیگر علاقمند بودم و در پی آن رنج بردم؛ چه در آغاز جوانی پا به سفر نهادم، و سفرهای من پیوسته گشت و دور ماندنم (از وطن) ادامه یافت؛ پس چنان بودم که هرگاه به مردی از آن بلاد بر خوردم، وی را از وطنش و شهرش پرسش نمودم؛ و آنگاه که میهن و جایگاه خود را برای من می‌گفت، او را از همان سرزمینش پرسش می‌نمودم ... . (یعقوبی، 1356ش: 2)

در واقع کتاب البلدان از کتب جغرافیایی بسیار قدیمی دوره اسلامی است که از آن اطلاعات تاریخی نیز استخراج میشود. از سخنان خود یعقوبی چنان بر میآید که وی برای جمع آوری اطلاعات مورد نیاز خود از پرسش و مصاحبه استفاده نموده و با مسافرت به اماکن مختلف از شیوه مشاهده نیز استفاده نموده است.

آنچه مایه تأسف است، از میان رفتن مقدمه جلد اول کتاب یعقوبی است، که احتمالا در آن مانند مقدمه جلد دوم، به تشریح منابع اطلاعات خود پرداخته بوده است. در حال حاضر تنها با حدس و گمان و مقایسه میتوان برخی منابع جلد اول را مطرح نمود و قضاوت در این مورد به طور قطعی ممکن نیست.

 

نتیجه

·        یعقوبی از نخستین مورخان عقل گرای عصر اسلامی است که با پرداختن به نقد محدود روایات و منابع، راه نویسندگان پس از خود را هموار ساخت. هر چند که وی در نقد و تحلیل بسیاری از روایات تاریخ اسلام، راه اغماض و تسامح را پیش گرفته، اما در نقل برخی از دادههای تاریخی پیش از اسلام، با حساسیت و گزینش و نقد وارد حوزه تاریخ نویسی شده است. این میزان نقد و گزینش هرچند کافی نیست، اما به نسبت نگارندگان معاصر یعقوبی، بسیار حائز اهمیت است.

·        خواستگاه اجتماعی یعقوبی و وابستگی خانوادگی او به دیوان و نظام اداری، در عنایت او به اسناد موجود تا حدودی مؤثر بوده، اما شاید بیشتر از هر چیز در نگاه بیطرفانه او تأثیر گذارده است. این رسم دیرینه دیوانسالاران است که در رفت و آمد سیاسیون، ثابت مانده و نگاه خود را از دفتر و دیوان منحرف نمیکنند.

·        تسلط یعقوبی بر اماکن جغرافیایی و مردمان کشورها به دلیل مشاهدات و مطالعات او در این زمینه، او را از افتادن به دام افسانه سرایی و اسطوره سازی تا حد زیادی باز داشته و این از مزایای تاریخ وی است. آنجا که در تاریخ او از مکان و زمان نامشخص و غیرقابل بررسی سخن به میان آمده، میزان داستانگرایی او نیز افزایش یافته است.

·        تاریخ یعقوبی تنها تاریخ اشراف و پادشاهان نیست. اما در دوره اسلامی عنایت او به تاریخ اجتماعی خیلی کمتر از دوره پیش از اسلام است. با این نگاه میتوان جلد اول تاریخ او را «تاریخ ملل و اقوام پیش از اسلام» نامید، اما جلد دوم به هیچ عنوان شایسته چنین عنوانی نیست، چرا که توجه چندانی به مردم و فرهنگ رایج آنان نشده است.

·        سبک موضوع محور کتاب تاریخ یعقوبی، انسجام ذهنی بیشتری را در هنگام مطالعه آن موجب میشود، اما آن را از مزایای تواریخ گاهشمار و سالشمار محروم میسازد. البته این مسئله در جلد دوم تاریخ او کاملا متفاوت است. همین مسئله ما را بر آن میدارد تا به این قضاوت برسیم، که در جلد اول به دلیل نبود منابع روشن و روایات دقیق در زمان و سال رخداد حوادث، چارهای جز پرداختن موضوعی به تاریخ نبوده است. به هر حال، دور شدن یعقوبی از این رویکرد در جلد دوم، چیزی از ارزش کار او نمیکاهد، چرا که مقتضای تاریخ اسلام همین بوده است. شاید اگر یعقوبی مثلا مورخ قرن هفتم یا هشتم بود، شیوه موضوعی را بیشتر در نگاشتن تاریخ دوره اسلامی در پیش میگرفت. به عنوان نمونه، تاریخ مغرب را جداگانه، و مصر، اندلس، شام، خراسان، ماوراءالنهر، هند و دیگر ممالک را در دوره اسلامی به صورت مجزا بررسی مینمود!

·        گرایش شیعی یعقوبی، تاریخ را از فراموش کردن بسیاری از رخدادهای صدر اسلام برحذر داشته است. نقطه عطف تاریخ یعقوبی نیز توجه به همین حوادث است. از قبیل جانفشانیهای امام علی(ع) در نبردها، واقعه غدیرخم، حوادث مربوط به کربلا و شهادت امام حسین(ع) و امثال اینها که توسط مورخین اهل سنت، با اهمال یا اجبار، نادیده انگاشته شده و یا به صورت خیلی کمرنگ مورد اشاره قرار گرفته است.

·        عدم توازن یعقوبی در پرداختن به تاریخ کشورها، چندان منطقی به نظر نمیرسد. احتمال دخالت علاقه وی به منطقه خاص در پررنگ کردن تاریخ آن، قابل قبول نیست. اما اگر منابع مورد نیاز او در حوزه مطالعاتی آن سرزمین در دسترس نبوده و او نتوانسته بدانها دست یابد، این عدم توازن قابل اغماض است، هرچند که درباره برخی کشورها و تمدنها آن چنان بیتوجهی صورت گرفته که بعید است بتوان آن را توجیه نمود.

·        یعقوبی از اسرائیلیات برحذر نبوده و از روایات نامطمئنی که از منابع یهودی و مسیحی وارد کتب اسلامی شدهاند، بهره برده است، اما به این اکتفا نکرده و به سراغ منابع اصلی رفته و به نظر میرسد که با اقلیتهای دینی نیز ارتباط برقرار نموده باشد. در هر حال عدم پالایش یا نقد اینگونه روایات، خصوصا آنجا که وی به تاریخ پیامبران میپردازد از نقاط ضعف تاریخ وی است. البته حضور اسرائیلیات در کتاب یعقوبی بیشتر از کتب معاصرینش نیست.

 

منابع:

1.       ابناثیر، علی بن محمد، تاریخ کامل، سیدمحمدحسین روحانی و حمیدرضا آژیر، تهران، انتشارات اساطیر، 1380ش، چاپ اول.

2.       ابنبابویه (شیخ صدوق)، محمد بن علی؛ الأمالی، محمدباقر کمرهای، تهران، نشر کتابچی، 1376ش، چاپ ششم.

3.       اشپولر، برتولد؛ تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، مریم میراحمدی، تهران، شرکت انشارات علمی و فرهنگی، 1369ش، بیچا.

4.       المسعودی، أبو الحسن على بن الحسین بن على‏، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق: اسعد داغر، قم، نشر دارالهجره، 1409ق، چاپ دوم.

5.       زرینکوب، عبدالحسین؛ تاریخ ایران بعد از اسلام، تهران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، 1383ش، چاپ دهم.

6.       طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ طبری، ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات اساطیر، 1375ش، چاپ پنجم.

7.       علمالهدی، علی بن حسین، تنزیه الأنبیاء، قم، نشر دار الشریف الرضی، 1377ش، چاپ اول.

8.       ناشناخته (احتمالا ابنشادی)؛ مجمل التواریخ و القصص، تحقیق: ملک الشعرای بهار، تهران، کلاله خاور، بیتا، بیچا.

9.       یعقوبی، احمد بن اسحاق؛ البلدان، محمدابراهیم آیتی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1356ش، بیچا.

10.   یعقوبی، احمد بن اسحاق؛ تاریخ یعقوبی، محمدابراهیم آیتی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1382ش، چاپ نهم.

11.   بیات، علی؛ دهقانپور، زهره، «بررسی تاریخنگاری یعقوبی به لحاظ منابع»، پژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی، تهران، 1390ش، ش3.

12.   حسنی، علیاکبر، «بررسی تاریخ یعقوبی و شرح حال او»، فصلنامه درسهایی از مکتب اسلام، قم، 1376ش، ش12.

13.   عزیزی، حسن، «ابن واضح یعقوبی و آثار او در میراث مکتوب»، فصلنامه پژوهشهای تاریخی، اصفهان، 1391ش، ش13.

14.   طیبی، سیدمحمد، «تاریخ نگاری یعقوبی سیری در روش و درونمایه»، ماهنامه معرفت، قم، 1383ش، ش77.

15.   منتظری مقدم، حامد، «بررسی زندگانی و آثار احمد بن واضح یعقوبی»، فصلنامه تاریخ در آیینه پژوهش، قم، 1382ش، پیش شماره4.

 

 

[1] آمار داده شده بر مبنای یکی از نسخ چاپی و صرفا جهت مقایسه ارائه شده و مقتبس از نسخ خطی نیست.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۳/۰۱
د. محمدامین زرگر

تاریخ یعقوبی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی