تحریف در تورات و انجیل، اقسام و چگونگی آن
بررسی و نقد کتاب های مقدس مسیحی و یهودی
نشانه شناسی تحریف در متون عبری و سیر تاریخی آن
بین تورات عبری با سریانی و یونانی بسیار اختلاف است. در باب 36 سفر پیدایش از پادشاهانی نام برده شده که طبق تشخیص دانشمندان و به طوری که تاریخ نشان میدهد، مدتها بعد از حضرت موسی(ع) آمدهاند.
مقدمه
«کتاب مقدس» مجموعهای شامل دو کتاب عهد عتیق و عهد جدید است که عهد عتیق مشتمل بر 39 سفر و مورد قبول یهودیان است. (غروی و فروزانفر، 1379ش: 83)
عهد عتیق به سه بخش تقسیم میگردد: (غروی و فروزانفر، 1379ش: 83)
بخش اول: تورات (اسفار خمسه) که پنج سفر اول عهد عتیق را شامل میشود و عبارتند از:
1- سفر تکوین (پیدایش)، که تاریخ اول خلقت تا وفات حضرت یوسف(ع) را در پنجاه باب بیان میکند.
2- سفر خروج، که از شمارش اسامی فرزندان یعقوب شروع شده و اعلان احکام یهود در کوه سینا را بیان کرده و چهل باب دارد.
3- سفر احبار (لاویان)، حکم قربانی، تنظیم احکام دینی و قواعد و حدود سبط لاوی در بیست و هفت باب در این کتاب است.
4- سفر اعداد، سیر و سفر بنیاسرائیل در بیابان سینا و فتح کنعان را در سی و شش باب بیان میکند.
5- سفر تثنیه، شرایع و احکام عمومی را بیان کرده و با مرگ حضرت موسی(ع) در باب سی و چهارم پایان میپذیرد.
بخش دوم: کتوبیم (نوشتهها)، آثاری از ملت یهود است که دنبالهی تاریخ این دیانت بعد از وفات موسی(ع) و تحولات و عقاید آنان است.
بخش سوم: نبوئیم، که کتب انبیای بنیاسرائیل بوده و اغلب به صورت رمز و کنایه در حالت رویا بیان شده است.
درباره نسخههای اصل انجیل، آنچه به عنوان نسخه اصل «انجیل یوحنا» در دست است، نسخه یونانی است که خود از زبان عبری ترجمه شده است. (معرفت، 1392ش: 130)
فصل اول: نشانههای تحریف در تورات فعلی
بین تورات عبری با سریانی و یونانی بسیار اختلاف است. (طباطبائی، 1346ش: 23)
در باب 36 سفر پیدایش از پادشاهانی نام برده شده که طبق تشخیص دانشمندان و به طوری که تاریخ نشان میدهد، مدتها بعد از حضرت موسی(ع) آمدهاند. در باب 34 سفر تثنیه نیز شرح مرگ و دفن حضرت موسی(ع) و مدت یک ماه سوگواری بنیاسرائیل در آیه 4 تا 9 بیان شده است. (طباطبائی، 1346ش:24)
در سفر پیدایش «راحیل» را دختر خالوی حضرت یعقوب(ع) معرفی نموده و در همان باب وی را دختر برادر حضرت یعقوب(ع) معرفی کرده. در آیات بعد از ازدواج یعقوب(ع) با راحیل که دختردایی و در جایی دیگر دختر برادر او بوده که توأم با غدر انجام شده سخن رانده است. (طباطبائی، 1346ش: 24)
در باب 11 و 12 سفر خروج، خدا به بنیاسرائیل خیانت در امانت را توصیه میکند و دستور میدهد که از مصریان دزدی کنند و نسبت به اموال آنها مرتکب خیانت در امانت شوند که این نمیتواند تورات واقعی باشد. (طباطبائی، 1346ش: 24)
در آیه 24 تا 29 باب 32 سفر پیدایش، از کشتیگیری و گلاویز شدن خدا با حضرت یعقوب(ع) سخن رانده و بالاخره خدا را در برابر یعقوب(ع) پس از یک شب تمام گلاویزی، ناتوان معرفی کرده و با دادن رشوه (برکت) به یعقوب(ع) از چنگال او خلاصی مییابد. (طباطبائی، 1346ش: 24)
آیه 13، 22 و 23 باب 12 سفر خروج خدای تورات را برای شناختن خانههای بنیاسرائیل محتاج علامت و نشانی معرفی میکند و آن نشانه خونی است که مقرر داشته در بالای در خانههای بنیاسرائیل و سر دو ستون آن بزنند تا خدا هنگام انتقام از مصریان، به اشتباه بنیاسرائیل را به عقوبت نرساند(!). در باب 6 سفر پیدایش پسران خدا با دختران آدمیان ازدواج میکنند و در آیه 6 و 7 صراحتا از پشیمانی از خلفت انسان و حیوان توسط خدا و حزن او سخن میگوید. (طباطبائی، 1346ش: 24)
بازگویی مسائل کذب و شنیع مانند زناکاری یهودا با عروس خود و کیفیت ولادت زنازادگان، ختنه کردن جمعی ابراهیم(ع) در 99 سالگی و کلیه ذکور از خانواده و بندگان آن حضرت در موقع ختنهکردن فرزندش اسماعیل(ع) در 13 سالگی طبق مندرجات باب 17 سفر پیدایش، یا ختنه کردن دسته جمعی بنیاسرائیل با کاردی که یوشع به امر خدا از چخماق ساخته در صحرای جلجال طبق باب 5 صحیفه یوشع، یا صحنه شراب خواری و مستی حضرت لوط(ع) و زنای وی با دو دختر خود و پیدایش دو فرزند به نام مواب و بنعمی طبق باب 19، سفر پیدایش نمیتواند برآمده از وحی الهی و کتابی آسمانی باشد. (طباطبائی، 1346ش: 25)
سه موضوع که از امراض روحی و معنوی بشر نشأت میگیرد از مندرجات اسفار تورات فعلی استخراج میشود: (طباطبائی، 1346ش: 26)
1- اختصاص و انحصار خدا به بنیاسرائیل
2- برتری نژادی بنیاسرائیل بر دیگر مردمان
3- توجه خدا به مادیات و طلا و نقره
یهود نخواستهاند به مانند زرتشتیان به واقعیت اعتراف کنند که مجموعه فعلی کتاب مقدسشان را بر طبق احکام و مقررات تورات اصلی که در خاطره داشتهاند تدوین نمودهاند و تورات حقیقی از میان رفته و در دست آنها نیست. (طباطبائی، 1346ش: 30)
فصل دوم: تحریف در اناجیل
«پولس رسول» که قبلا یک یهودی متعصب و دشمن سرسخت مسیح بود، بعدها در شمار مبلغان پر و پا قرص مسیح درآمد. او از اینکه گروهی به خاطر غرضهای مادی یا نشان دادن تقرب خود به مسیح، مطالبی از خود میساختند و به آنحضرت نسبت میدادند، شدیدا تعجب و اظهار تنفر کرده و به آنان لعن و نفرین میفرستاد. «تعجب میکنم که بدین زودی از آن کسی که شما را به فیض مسیح خوانده است بر میگردید، به سوی انجیلی دیگر، که (انجیل) دیگر نیست لکن بعضی هستند که شما را مضطرب میسازند و میخواهند انجیل مسیح را تبدیل نمایند.» وی تنها از یک انجیل به نام «انجیل مسیح» نام میبرد و آن را به رسمیت میشناسد. وی آورنده انجیل دیگر را لعنت میکند و هم کسی که انجیلی غیر از انجیل مسیح را پذیرا شود ملعون و منقطع از فیض خدا میداند. (خیرخواه، 1355ش، شماره10: 45)
«یوحنای» حواری نیز از مشاهده کم و زیاد کردن کلام خدا و گفتههای مسیح به خشم میآید: «هر کس را که کلام نبوت این کتاب را بشنود شهادت میدهم که اگر کسی بر آنها بیفزاید خدا بلایای مکتوب در این کتاب را بر وی خواهد افزود و هرگاه کسی از کلام این نبوت چیزی کم کند خدا نصیب او را از درخت حیات و از شهر مقدس و از چیزهایی که در این کتاب نوشته است منقطع خواهد کرد.» (خیرخواه، 1355ش، شماره10: 45) بنابراین روشن است که در قرنهای 3 و 4 میلادی ماهیت واضحی به نام انجیل واحد وجود داشته که بزرگان مسیحیت سعی در دفاع از آن را داشتهاند، هرچند که در این راستا موفق نبودهاند.
«فلیسین شاله» در کتاب «تاریخ مختصر ادیان بزرگ» مینویسد: کلیساهای مسیحی معتقدند کتاب مقدس وحی الهی است، ولی دانشمندان نسبت به کتاب عهد جدید مانند کتاب عهد قدیم ایراد وارد کردهاند، و به کمک آنها کتب و متون ادبی و تاریخ (این ملت) را تحقیق کردهاند. (خیرخواه، 1355ش، شماره10: 46)
«نورتون» از محققان معروف و صاحب نظر مسیحی در 1837م در کتاب خود مینویسد: «اکهارن» که از بهترین انجیل شناسان و پرتوانترین دانشمندان مسیحی در کار تحقیق و تتبع است میگوید: امت مسیح در آغاز، بیش از یک رسالهی مختصر که حاوی برخی از احکام و احوال حضرت مسیح(ع) بوده نداشت و شاید انجیل اصلی همان بود، ولی بعدها، مریدان مسیح و پیروان آیین مسیحیت اقوالی را که به گوش خویش نشنیده و یا احوالی را که به چشم خود ندیده بودند به رشته تحریر درآوردند، و آن را بر انجیل اصلی افزوده بدینگونه در تعب تحریف فرو افتادند. (خیرخواه، 1355ش، شماره10: 46)
فصل سوم: تحریف عهدین از نگاه مفسران و علمای مسلمان
بنابر اظهارات یهودیان، تورات نوشته شخص حضرت موسی(ع) بوده و به باور مسیحیان، اناجیل چهارگانه را پس از وفات حضرت عیسی(ع) افراد بشری نوشتهاند. هر دو ادعای این دو گروه با اعتقاد مسلمانان که خداوند، تورات و انجیل را بر آن دو پیامبر فرو فرستاد منافات دارد. (فاریاب، 1388ش: 138)
تحریف دو گونه است:
1- تحریف لفظی: کم یا زیاد کردن الفاظ؛
2- تحریف معنوی: برگرداندن عبارت از معنای واقعی خود با حفظ اصل الفاظ.
ما در پی اثبات یا رد تحریف معنوی نیستیم چرا که این نوع تحریف در هر کتاب آسمانی و بشری محتمل است. آنچه مورد نظر این نوشتار است بحث از تحریف لفظی تورات و انجیل است. (فاریاب، 1388ش: 138)
تمام مفسران، افراد یاد شده در آیه 79 سوره بقره را علمای یهود دانستهاند، اما درباره اینکه مقصود از کتاب در این آیه چیست نظرات متفاوتی ارائه کردهاند: (فاریاب، 1388ش: 142)
1) نوشتن کتابی غیر از تورات؛ اینکه برخی از بنیاسرائیل کتابی نوشتند و آن را به عنوان کتاب خداوند اعلام کردند حال آنکه مطالب آن با آیات تورات مخالف بوده است.
2) تحریف معنوی تورات؛ اینکه کتاب یاد شده در این آیه همان تورات بوده اما بنیاسرائیل به تغییر معانی آن اقدام کردهاند.
3) تحریف لفظی تورات؛ مفسران نخستین به همراه برخی دیگر از مفسران شیعه و سنی این نظر را دارند که تغییر صفت پیامبر گرامی(ص) را مصداقی از آن معرفی کردهاند.
نظریه تحریف لفظی تورات، شاهدی از خود آیه ندارد، پس نمیتوان با استناد به این آیه، نظریه تحریف لفظی تورات را به قرآن نسبت داد. ضمن اینکه تحریف معنوی نیز با ظاهر معنای آیه سنخیتی ندارد چرا که در آیه سخن از کتابت و نوشتن است و به نظر قوم یهود کتابی را نوشته بودند. با وجود این در برخی تفاسیر روایتی از امام حسن عسکری(ع) ذیل همین آیه شریفه نقل میشود که میفرماید:
اینان قوم یهود بودند، سر خود صفتی را که پنداشته بودند مربوط به محمد است نوشتند، در حالی که آن خلاف ویژگیهای آن حضرت بود، و به مردم مستضعف خود گفتند: این ویژگیهای پیغمبر آخرالزمان است: او فردی قد بلند، تنومند با شکمی بزرگ، گردن ستبر، ریش قرمز (یا سفیدی در موی سر) است.
در روایت هم سخن از نوشتن صفتی است؛ حال این عمل ممکن است به شکل نوشتن آن در تورات در عصر پیامبر(ص) باشد یا در کتابی مستقل. به هر حال گرچه نظریه تحریف لفظی تورات بر اساس این آیه محتمل است، اما نمیتوان آن را قطعا استنباط کرد. (فاریاب، 1388ش: 143)
در آیه 78 سوره مبارکه آلعمران، خداوند متعال از این واقعیت خبر میدهد که برخی افراد هنگام خواندن کتاب آسمانیشان، زبان خود را میچرخاندند، آن گاه پس از ایجاد تغییر در الفاظ، آنها را همان الفاظ واقعی معرفی میکردند. در این باره نظریات مختلفی وجود دارد. دیدگاه اول این است که اینان برخی از بنیاسرائیل بودهاند. اما مقصود از کتاب، تورات نیست. دیدگاه دوم کتاب را همان تورات میداند و نتیجه آن تحریف تورات است. برخی آن را تحریف در قرائت میدانند. گروهی آن را نوعی تحریف معنوی تورات با تغییر در معنای الفاظ میدانند. مفسرانی هم هستند که آن را تحریف لفظی میدانند. (فاریاب، 1388ش: 144)
آیه 41 سوره مبارکه مائده از تغییر کلمات سخن به میان آورده و روشن ننموده که مقصود، تغییر کلمات تورات بوده یا کلماتی دیگر. دو دسته روایت درباره سبب نزول این آیه وجود دارد:
1- بر اساس برخی اقوال، سبب نزول این آیه تغییر حکم قتل عمد بوده است که بنیقریظه به دلیل کمبود مال و نفرات نسبت به بنینضیر بر خود تحمیل کرده بودند. اگر فردی از بنیقریظه یکی از بنینضیر را میکشت، افزون بر قصاص به پرداخت نصف دیه محکوم میشد؛ اما اگر کسی از بنینضیر کسی از بنیقریظه را میکشت، تنها محکوم به پرداخت نصف دیه میشد، اما به جای قصاص، مجازات دیگری را باید تحمل میکرد. در یک حادثه مردی از بنیقریظه، مرد دیگری از بنینضیر را کشت و بنینضیر مطابق با پیمان مذکور، تقاضای دیه و نیز تحویل قاتل را دادند، که بنیقریظه این درخواست را مخالف با تورات دانستند و پیشنهاد مراجعه به پیامبراکرم(ص) و حاکم قرار دادن ایشان را مطرح نمودند که آیه پیشگفته نازل شد.
2- بر اساس برخی دیگر از اقوال که امامان شیعه نیز آن را تأیید کردهاند، سبب نزول این آیه تغییر حکم زنا از رجم به جلد بود. قوم یهود چنین کرده بودند و در گفتگوی میان پیامبر و ابنصوریا به این امر اعتراف شده است.
روایات نوع دوم میان شیعه و اهلسنت طرفدار بیشتری دارد، به ویژه آنکه از امامان شیعه و نیز صحابه بزرگواری مانند ابنعباس نقل شده است تا آنجا که مرحوم امینالاسلام طبرسی این شأن نزول را قول امام باقر(ع) و جماعتی از مفسران شمرده و برخی دیگر از محققان این روایت و شأن نزول را روشنترین روایت در اینباره دانستهاند. (فاریاب، 1388ش: 147)
متن گفتار پیامبراکرم(ص) خطاب به ابنصوریا و پاسخ او: تو را قسم میدهم به خدایی که جز او خدایی نیست، کسی که دریا را برای موسی(ع) شکافت ... و آن خدایی که کتابش را بر شما نازل کرد تا حلال و حرامش را روشن سازد و خدایی که «من» و «سلوی» را بر شما سایبان قرار داد (فرو فرستاد)، آیا در کتاب خود دیدید که بر خود زناکار محصن، مجازات سنگسار است؟ پاسخ ابنصوریا مثبت بود. (فاریاب، 1388ش: 148)
به نظر میرسد که اگر در تورات آن زمان، حکم زنای محصنه همان حکم اصلی یعنی رجم بود، به فرستادن پیک نزد پیامبر(ص) و ابنصوریا نیاز نبود و با مراجعه به متن تورات موجود، نزاع بین دو قبیله یهودی رفع میشد. همچنین کیفیت پرسش از ابنصوریا و سوگندهای مکرر رسولخدا(ص) برای اعتراف گرفتن از ابنصوریا و نیز پرسش به صیغه ماضی (هل وجدتم) همگی تأییدی بر این مطلب است که حکم زنا در الفاظ تورات از رجم به جلد تغییر و تحریف یافته بود؛ لذا رسولخدا(ص) از ابنصوریا بر آن اعتراف گرفت. بنابراین میتوان مدعی شد که با توجه به این آیه، قرآنکریم تحریف لفظی تورات را به قوم بنیاسرائیل نسبت داده است. (فاریاب، 1388ش: 148)
تحریف معنوی در هر کتاب آسمانی از جمله تورات و انجیل راه یافته است. اما قرآن کریم در شش آیه، بنیاسرائیل را متهم به تحریف کرده است، اما در هیچیک از این آیات، از تحریف انجیل سخنی به میان نیامده و در تمام آیات محور بحث، تورات است و تنها از آیه 41 سوره مائده میتوان تحریف لفظی تورات را برداشت کرد. (فاریاب، 1388ش: 148)
فصل چهارم: تحریف تورات در بستر تاریخ
تورات موسی(ع) از زمان سلطنت سلیمان(ع) ناپدید شده بود. (خیرخواه، 1355ش، شماره7: 37)
سرگذشت کتابهای عهدعتیق پیش از حادثه بختالنصر روشن نیست، ولی این واقعیت قطعی تاریخی مورد تصدیق تمام فرقههای یهود و مسیحیت است که بختالنصر در حمله خود به اورشلیم و شهرهای مسکونی یهود، به طور کلی کتابهای عهد عتیق را نابود کرد. (خیرخواه، 1355ش، شماره7: 38)
بختالنصر دو بار بر اورشلیم تاخت، و مخصوصا در بار دوم خانه خدا (بیتالمقدس) و تمام خانههای شهر را غارت کرد و سپس آنها را به آتش کشید و از خون عده زیادی خاک این سرزمین را رنگین ساخت. (خیرخواه، 1355ش، شماره7: 38)
روزگاری طولانی بر یهود گذشت که به هیچیک از شئون مذهبی خویش دسترسی نداشته و از وجود یک راهنمای دینی محروم بودند. چنانکه در در کتاب تواریخ ایام میخوانیم: «اسرائیل مدت مدیدی بیخدا و بیکاهن و معلم و بیشریعت بودند.» آیا با این بیان، باز هم میتوان گفت که تورات و دیگر کتب عهد عتیق طی آن همه حوادث همچنان به صورت اصلی خود باقی ماندند؟ (خیرخواه، 1355ش، شماره7: 39)
با توجه به موارد یاد شده، بسیاری از محققان مسیحی و یهودی، در اصالت کتابهای عهد عتیق تردید کردهاند. «ترتولین» میگوید دانشمندان را عقیده بر این است که مجموعهی عهد عتیق در غارت و آتشسوزی اورشلیم و اسارت قوم یهود در بابل از بین رفت و سپس «عزرا» آن را بار دیگر جمعآوری کرد. «جانملز» که از محققان کاتولیک مذهب است مینویسد محققان و مورخان، اتفاق دارند بر اینکه نسخه اصلی تورات و همچنین نسخه واقعی سایر کتب عهد عتیق به دست سپاهیان خونخوار بختالنصر ضایع و ناپدید شد، ولی منقولات صحیحهی تورات و عهد عتیق به واسطه «عزرا» با زحمات زیادی جمعآوری گشت که متأسفانه این مجموعه بار دیگر در حادثه «انتیوکس» به کلی از بین رفت. (خیرخواه، 1355ش، شماره7: 39)
فصل پنجم: قرآن و کتب مقدس
الف: آیاتی که تورات را تصدیق کردهاند
کُلُّ الطَّعَامِ کَانَ حِلًّا لِبَنِی إِسْرَائِیلَ إِلَّا مَا حَرَّمَ إِسْرَائِیلُ عَلَى نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ(آل عمران/93) همه غذاها(ی پاک) بر بنی اسرائیل حلال بود، جز آنچه اسرائیل (یعقوب)، پیش از نزول تورات، بر خود تحریم کرده بود؛ (مانند گوشت شتر که برای او ضرر داشت.) بگو: «اگر راست میگویید تورات را بیاورید و بخوانید! (این نسبتهایی که به پیامبران پیشین میدهید، حتی در تورات تحریف شده شما نیست!)»
وَلَمَّا جَاءَهُمْ کِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَکَانُوا مِنْ قَبْلُ یسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْکَافِرِینَ(البقرة/89) و هنگامی که از طرف خداوند، کتابی برای آنها آمد که موافق نشانههایی بود که با خود داشتند، و پیش از این، به خود نوید پیروزی بر کافران میدادند (که با کمک آن، بر دشمنان پیروز گردند.) با این همه، هنگامی که این کتاب، و پیامبری را که از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او کافر شدند؛ لعنت خدا بر کافران باد!
وَلَمَّا جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِیقٌ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ کِتَابَ اللَّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لَا یعْلَمُونَ(البقرة/101) و هنگامی که فرستادهای از سوی خدا به سراغشان آمد، و با نشانههایی که نزد آنها بود مطابقت داشت، جمعی از آنان که به آنها کتاب (آسمانی) داده شده بود ، کتاب خدا را پشت سر افکندند؛ گویی هیچ از آن خبر ندارند!!
یا أَیهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِمَا مَعَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَى أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ کَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ وَکَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولا(النساء/47) ای کسانی که کتاب (خدا) به شما داده شده! به آنچه (بر پیامبر خود) نازل کردیم -و هماهنگ با نشانههایی است که با شماست- ایمان بیاورید، پیش از آنکه صورتهایی را محو کنیم، سپس به پشت سر بازگردانیم، یا آنها را از رحمت خود دور سازیم، همان گونه که «اصحاب سبت» [= گروهی از تبهکاران بنی اسرائیل] را دور ساختیم؛ و فرمان خدا، در هر حال انجام شدنی است!
وَآمِنُوا بِمَا أَنْزَلْتُ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَکُمْ وَلَا تَکُونُوا أَوَّلَ کَافِرٍ بِهِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَنًا قَلِیلًا وَإِیای فَاتَّقُونِ(البقرة/41) و به آنچه نازل کردهام [= قرآن] ایمان بیاورید! که نشانههای آن، با آنچه در کتابهای شماست، مطابقت دارد؛ و نخستین کافر به آن نباشید! و آیات مرا به بهای ناچیزی نفروشید! (و به خاطر درآمد مختصری، نشانههای قرآن و پیامبر اسلام را، که در کتب شما موجود است، پنهان نکنید!) و تنها از من (و مخالفت دستورهایم) بترسید (نه از مردم)!
وَإِذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیمَ یا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیکُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَینَ یدَی مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَینَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِینٌ(الصف/6) و (به یاد آورید) هنگامی را که عیسی بن مریم گفت: «ای بنی اسرائیل! من فرستاده خدا به سوی شما هستم در حالی که تصدیقکننده کتابی که قبل از من فرستاده شده [= تورات] میباشم، و بشارتدهنده به رسولی که بعد از من میآید و نام او احمد است!» هنگامی که او [= احمد] با معجزات و دلایل روشن به سراغ آنان آمد، گفتند: «این سحری است آشکار»!
ب: آیاتی که به تحریف در تورات اشاره دارند
فَوَیلٌ لِلَّذِینَ یکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیدِیهِمْ ثُمَّ یقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا فَوَیلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیدِیهِمْ وَوَیلٌ لَهُمْ مِمَّا یکْسِبُونَ(البقرة/79) پس وای بر آنها که نوشتهای با دست خود مینویسند، سپس میگویند: «این، از طرف خداست.» تا آن را به بهای کمی بفروشند. پس وای بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند؛ و وای بر آنان از آنچه از این راه به دست میآورند!
أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ یؤْمِنُوا لَکُمْ وَقَدْ کَانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یسْمَعُونَ کَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ یحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ یعْلَمُونَ(البقرة/75) آیا انتظار دارید به (آئین) شما ایمان بیاورند، با اینکه عدهای از آنان، سخنان خدا را میشنیدند و پس از فهمیدن، آن را تحریف میکردند، در حالی که علم و اطلاع داشتند؟!
مِنَ الَّذِینَ هَادُوا یحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَیقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَینَا وَاسْمَعْ غَیرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَیا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِی الدِّینِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانْظُرْنَا لَکَانَ خَیرًا لَهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَکِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَلَا یؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا(النساء/46) بعضی از یهود، سخنان را از جای خود، تحریف میکنند؛ و (به جای اینکه بگویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم»)، میگویند: «شنیدیم و مخالفت کردیم! و (نیز میگویند:) بشنو! که هرگز نشنوی! و (از روی تمسخر میگویند:) راعنا [= ما را تحمیق کن! ]» تا با زبان خود، حقایق را بگردانند و در آیین خدا، طعنه زنند. ولی اگر آنها (به جای این همه لجاجت) میگفتند: «شنیدیم و اطاعت کردیم؛ و سخنان ما را بشنو و به ما مهلت ده (تا حقایق را درک کنیم)»، برای آنان بهتر،و با واقعیت سازگارتر بود. ولی خداوند، آنها را بخاطر کفرشان، از رحمت خود دور ساخته است؛ از این رو جز عده کمی ایمان نمیآورند.
فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِیثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیةً یحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ(المائدة/13) ولی بخاطر پیمانشکنی، آنها را از رحمت خویش دور ساختیم؛ و دلهای آنان را سخت و سنگین نمودیم؛ سخنان (خدا) را از موردش تحریف میکنند؛ و بخشی از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش کردند؛ و هر زمان، از خیانتی (تازه) از آنها آگاه میشوی، مگر عده کمی از آنان؛ ولی از آنها درگذر و صرفنظر کن، که خداوند نیکوکاران را دوست میدارد!
یا أَیهَا الرَّسُولُ لَا یحْزُنْکَ الَّذِینَ یسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذِینَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِینَ هَادُوا سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یأْتُوکَ یحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ یقُولُونَ إِنْ أُوتِیتُمْ هَذَا فَخُذُوهُ وَإِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَمَنْ یرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَیئًا أُولَئِکَ الَّذِینَ لَمْ یرِدِ اللَّهُ أَنْ یطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْی وَلَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ(المائدة/41) ای فرستاده (خدا)! آنها که در مسیر کفر شتاب میکنند و با زبان میگویند: «ایمان آوردیم» و قلب آنها ایمان نیاورده، تو را اندوهگین نسازند! و (همچنین) گروهی از یهودیان که خوب به سخنان تو گوش میدهند، تا دستاویزی برای تکذیب تو بیابند؛ آنها جاسوسان گروه دیگری هستند که خودشان نزد تو نیامدهاند؛ آنها سخنان را از مفهوم اصلیش تحریف میکنند، و (به یکدیگر) میگویند: «اگر این (که ما میخواهیم) به شما داده شد (و محمد بر طبق خواسته شما داوری کرد،) بپذیرید، وگرنه (از او) دوری کنید!» (ولی) کسی را که خدا (بر اثر گناهان پیدرپی او) بخواهد مجازات کند، قادر به دفاع از او نیستی؛ آنها کسانی هستند که خدا نخواسته دلهایشان را پاک کند؛ در دنیا رسوایی، و در آخرت مجازات بزرگی نصیبشان خواهد شد.
فَوَیلٌ لِلَّذِینَ یکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیدِیهِمْ ثُمَّ یقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا فَوَیلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیدِیهِمْ وَوَیلٌ لَهُمْ مِمَّا یکْسِبُونَ(البقرة/79) پس وای بر آنها که نوشتهای با دست خود مینویسند، سپس میگویند: «این، از طرف خداست.» تا آن را به بهای کمی بفروشند. پس وای بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند؛ و وای بر آنان از آنچه از این راه به دست میآورند!
وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِیقًا یلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْکِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْکِتَابِ وَیقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَیقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَهُمْ یعْلَمُونَ(آل عمران/78) در میان آنها [= یهود] کسانی هستند که به هنگام تلاوت کتاب، زبان خود را چنان میگردانند که گمان کنید از کتاب (خدا) است؛ در حالی که از کتاب (خدا) نیست! (و با صراحت) میگویند: «آن از طرف خداست!» با اینکه از طرف خدا نیست، و به خدا دروغ میبندند در حالی که میدانند!
ج: آیاتی که نشان از اصالت بخشی از تورات دارند
در تورات فعلی مطالبی هست که صحیح به نظر میرسند. آیات قرآن خصوصا در موضوعات احکام و قوانین الهی، برخی مطالب را به تورات ارجاع میدهند.
وَکَتَبْنَا عَلَیهِمْ فِیهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَینَ بِالْعَینِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ وَمَنْ لَمْ یحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ(المائدة/45) و بر آنها [بنی اسرائیل] در آن [تورات]، مقرر داشتیم که جان در مقابل جان، و چشم در مقابل چشم، و بینی در برابر بینی، و گوش در مقابل گوش، و دندان در برابر دندان میباشد؛ و هر زخمی، قصاص دارد؛ و اگر کسی آن را ببخشد (و از قصاص، صرفنظر کند)، کفاره (گناهان) او محسوب میشود؛ و هر کس به احکامی که خدا نازل کرده حکم نکند، ستمگر است.
در این آیه به مسئله قصاص اشاره شده است. مفسر المیزان ذیل این آیه مینویسد: این حکم قصاص در توراتی که امروز میانشان رواج دارد موجود است، چنانچه در اصحاح بیست و یکم از سفر خروج تورات این طور گفته شده: هر که انسانی را بزند و او بمیرد (کشته شود)، ولی آنکه عمدا نکرده بلکه خداوند در تستی واقع ساخته است من برایش جایی قرار میدهم که به آنجا فرار کند ... . و اگر اذیتی پیدا شد، تنی به تنی داده میشود و چشمی به چشمی و دندانی به دندانی و دستی به دستی و پایی به پایی و سوزندانی به سوزندانی و جراحتی به جراحتی و کوبیدنی به کوبیدنی. و در اصحاح بیست و چهارم از سفر لاوین تورات چنین ذکر شده: و چون کسی انسانی را میراند و کشته میشود و هر که حیوانی را بمیراند و در عوض تنی به تنی گرفته میشود و چون انسان در نظیر خود عیبی احداث کند همانطور که کرده به او انجام میشود. شکستن به شکستن و چشم به چشم و دندان به دندان، همانطور که در انسان عیبی ایجاد کرد همانطور در او ایجاد میشود. (غروی و فروزانفر، 1379ش: 87)
نیز میفرماید: مِنْ أَجْلِ ذَلِکَ کَتَبْنَا عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیا النَّاسَ جَمِیعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَینَاتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِکَ فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ(المائدة/32) به همین جهت، بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هر کس، انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسانها را کشته؛ و هر کس، انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است. و رسولان ما، دلایل روشن برای بنی اسرائیل آوردند، اما بسیاری از آنها، پس از آن در روی زمین، تعدی و اسراف کردند.
کُلُّ الطَّعَامِ کَانَ حِلًّا لِبَنِی إِسْرَائِیلَ إِلَّا مَا حَرَّمَ إِسْرَائِیلُ عَلَى نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ(آل عمران/93) همه غذاها(ی پاک) بر بنی اسرائیل حلال بود، جز آنچه اسرائیل (یعقوب)، پیش از نزول تورات، بر خود تحریم کرده بود؛ (مانند گوشت شتر که برای او ضرر داشت.) بگو: «اگر راست میگویید تورات را بیاورید و بخوانید! (این نسبتهایی که به پیامبران پیشین میدهید، حتی در تورات تحریف شده شما نیست!)»
این آیه در رد ادعای یهود مبنی بر حرام دانستن پارهای از خوردنیها مانند شیر و گوشت شتر نازل شده است. از این گفتار، آشکار میگردد که حلیت گوشت و شیر شتر در تورات عصر نبیاکرم(ص) نیز وجود داشته است. (غروی و فروزانفر، 1379ش: 89)
وَکَیفَ یحَکِّمُونَکَ وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِیهَا حُکْمُ اللَّهِ ثُمَّ یتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ وَمَا أُولَئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ (المائدة/43) چگونه تو را به داوری میطلبند؟! در حالی که تورات نزد ایشان است؛ و در آن، حکم خدا هست. (وانگهی) پس از داوریخواستن از حکم تو، (چرا) روی می گردانند؟! آنها مؤمن نیستند.
ذیل این آیه نیز، مفسر المیزان مینویسد: «تعجبی از رفتار ایشان است که ملتی هستند که خود کتاب و شریعت دارند و از طرفی منکر نبوت و کتاب و شرع رسول الله(ص) هستند و آنگاه به جریانی که در کتاب خودشان حکمش هست مبتلا میشوند و با این که تورات نزدشان هست و حکم خدا در آن است پشت کرده، اعراض مینمایند.» در این آیه اجمالا توراتی که امروز در دست یهود است، تصدیق شده است. این همان توراتی است که عزرا با اجازه کورش پس از فتح بابل نوشته و جمعآوری کرد. از اینها به دست میآید که توراتی که امروز در دستشان است، مقداری از تورات اصلی را که بر موسی(ع) نازل شده دارد. (غروی و فروزانفر، 1379ش: 89)
الَّذِینَ آتَینَاهُمُ الْکِتَابَ یعْرِفُونَهُ کَمَا یعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِیقًا مِنْهُمْ لَیکْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ یعْلَمُونَ(البقرة/146) کسانی که کتاب به آنان دادهایم، او [پیامبر] را همچون فرزندان خود میشناسند؛ (ولی) جمعی از آنان، حق را آگاهانه کتمان میکنند!
الَّذِینَ آتَینَاهُمُ الْکِتَابَ یعْرِفُونَهُ کَمَا یعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمُ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لَا یؤْمِنُونَ(الأنعام/20) آنان که کتاب آسمانی به ایشان دادهایم، بخوبی او [پیامبر] را میشناسند، همانگونه که فرزندان خود را میشناسند؛ فقط کسانی که سرمایه وجود خود را از دست دادهاند، ایمان نمیآورند.
در این دو آیه قرآنکریم از آگاه بودن اهل کتاب (قوم یهود) از آمدن رسولاکرم(ص) خبر میدهد و اعلان میفرماید که ایشان مشخصات پیامبر آخرالزمان و پیروان او و خصوصیاتشان را میدانند، و بدین ترتیب دسته دیگری از مطالب موجود در تورات را تصدیق میکند. (غروی و فروزانفر، 1379ش: 89)
کلینی درباره آیه 146 سوره بقره، به سند خود از امیرالمؤمنین(ع) نقل میکند که فرمود: اینها قوم یهود و نصاری هستند که محمد(ص) و ولایت را از تورات و انجیل میشناسند، همانگونه که به فرزندان خود شناخت دارند. علی بن ابراهیم قمی نیز با سند خود از امام صادق(ع) نقل میکند که فرمود: این آیه درباره یهود و نصاری نازل شد، و این بدان جهت است که خدای عزوجل در تورات و انجیل و زبور، صفات رسولخدا(ص) و صفات اصحابش و مهاجرتش را ذکر کرده بود و همان را در قرآن حکایت کرده و میفرماید: (غروی و فروزانفر، 1379ش: 90)
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَینَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا(الفتح/29) محمد (ص) فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود میبینی در حالی که همواره فضل خدا و رضای او را میطلبند؛ نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است؛ این توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است، همانند زراعتی که جوانههای خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پای خود ایستاده است و بقدری نمو و رشد کرده که زارعان را به شگفتی وامیدارد؛ این برای آن است که کافران را به خشم آورد (ولی) کسانی از آنها را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، خداوند وعده آمرزش و اجر عظیمی داده است.
در سوره اعراف نیز بیان میدارد: الَّذِینَ یتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِی الْأُمِّی الَّذِی یجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ یأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیحِلُّ لَهُمُ الطَّیبَاتِ وَیحَرِّمُ عَلَیهِمُ الْخَبَائِثَ وَیضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ(الأعراف/157) همانها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امی» پیروی میکنند؛ پیامبری که صفاتش را، در تورات و انجیلی که نزدشان است، مییابند؛ آنها را به معروف دستور میدهد، و از منکر باز میدارد؛ اشیار پاکیزه را برای آنها حلال میشمرد، و ناپاکیها را تحریم می کند؛ و بارهای سنگین، و زنجیرهایی را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر میدارد، پس کسانی که به او ایمان آوردند، و حمایت و یاریش کردند، و از نوری که با او نازل شده پیروی نمودند، آنان رستگارانند.
علامه طباطبایی ذیل این آیه مینویسد: «ظاهر آیه دلالت و یا حداقل اشعار دارد بر اینکه مسأله امر به معروف و نهی از منکر و خلاصه امور پنجگانه که رسولخدا(ص) در این آیه به آن امور وصف شده، همه نشانهای از آن حضرت در تورات و انجیل است.» بنابراین قرآن کریم آن بخش از تورات را که محفوظ مانده، مورد تصدیق قرار داده و آن را وسیله حکم و هدایت قوم یهود میداند و بدیشان توصیه میفرماید که به آن رجوع کنند. (غروی و فروزانفر، 1379ش: 91)
د: آیاتی که سخن از کتمان و تحریف معنوی میگویند
در قرآن به تحریف معنوی تورات نیز اشاره شده است. مخفی کردن حقایق تورات به صورت تحریف معنوی، شیوهای مرسوم در بین یهود بوده است و قرآن کریم در چند آیه به این مطلب اشاره دارد: (غروی و فروزانفر، 1379ش: 98)
یا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءَکُمْ رَسُولُنَا یبَینُ لَکُمْ کَثِیرًا مِمَّا کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتَابِ وَیعْفُو عَنْ کَثِیرٍ قَدْ جَاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُبِینٌ(المائدة/15) ای اهل کتاب! پیامبر ما، که بسیاری از حقایق کتاب آسمانی را که شما کتمان میکردید روشن میسازد، به سوی شما آمد؛ و از بسیاری از آن، (که فعلا افشای آن مصلحت نیست،) صرف نظر مینماید. (آری،) از طرف خدا، نور و کتاب آشکاری به سوی شما آمد.
وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ لَتُبَینُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلَا تَکْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا فَبِئْسَ مَا یشْتَرُونَ(آل عمران/187) و (به خاطر بیاورید) هنگامی را که خدا، از کسانی که کتاب (آسمانی) به آنها داده شده، پیمان گرفت که حتما آن را برای مردم آشکار سازید و کتمان نکنید! ولی آنها، آن را پشت سر افکندند؛ و به بهای کمی فروختند؛ و چه بد متاعی میخرند؟!
إِنَّ الَّذِینَ یکْتُمُونَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْکِتَابِ وَیشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا أُولَئِکَ مَا یأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ وَلَا یکَلِّمُهُمُ اللَّهُ یوْمَ الْقِیامَةِ وَلَا یزَکِّیهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ(البقرة/174) کسانی که کتمان میکنند آنچه را خدا از کتاب نازل کرده، و آن را به بهای کمی میفروشند، آنها جز آتش چیزی نمیخورند؛ (و هدایا و اموالی که از این رهگذر به دست میآورند، در حقیقت آتش سوزانی است.) و خداوند، روز قیامت، با آنها سخن نمیگوید؛ و آنان را پاکیزه نمیکند؛ و برای آنها عذاب دردناکی است.
وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِنْ شَیءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْکِتَابَ الَّذِی جَاءَ بِهِ مُوسَى نُورًا وَهُدًى لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِیسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ کَثِیرًا وَعُلِّمْتُمْ مَا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَلَا آبَاؤُکُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یلْعَبُونَ(الأنعام/91) آنها خدا را درست نشناختند که گفتند: «خدا، هیچ چیز بر هیچ انسانی، نفرستاده است!» بگو: «چه کسی کتابی را که موسی آورد، نازل کرد؟! کتابی که برای مردم، نور و هدایت بود؛ (اما شما) آن را بصورت پراکنده قرارمیدهید؛ قسمتی را آشکار، و قسمت زیادی را پنهان میدارید؛ و مطالبی به شما تعلیم داده شده که نه شما و نه پدرانتان، از آن با خبر نبودید!» بگو: «خدا!» سپس آنها را در گفتگوهای لجاجتآمیزشان رها کن، تا بازی کنند!
فصل ششم: تحریف بشارتها در تورات و انجیل
یکی از مسائلی که در عهدین مورد کتمان قرار گرفته است، مسئله بشارت است. بشارت پیامبر آخرالزمان و توصیف شرایط ظهور او، ظاهر و شمایل، اصحاب و جانشینان، و موارد مربوط به ظهور منجی از مسائلی است که گویا بدون تحریف لفظی در عهدین موجود بوده، اما یا در بیان و یا در ترجمه به نوعی مورد تحریف معنوی قرار گرفته است. حال به مواردی از این گونه میپردازیم:
* در سفر تثنیه، باب 18 شماره15، چنین آمده است: «یَهُوَّه خدایت نبیّء را از میان تو از برادرانت مثل من برای تو مبعوث خواهد گردانید، او را بشنوید - تا آنجا که میگوید - نبیّء را برای ایشان از میان برادران ایشان مثل تو مبعوث خواهم کرد و کلام خود را در دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او امر فرمایم به ایشان خواهد گفت و هر کسی که سخنان مرا که او به اسم من گوید نشنود من از او مطالبه خواهم کرد.» این ترجمهای است که توسط مسیحیان ارائه شده است تا مقصود از این پیامبر، عیسی(ع) باشد چون او از طرف مادر به بنیاسرائیل منتسب است. اما این ترجمهای تحریف شده است زیرا اصل بشارت چنین است: «پیامبری از نزدیکان تو خواهم برانگیخت» که او از برادران بنیاسرائیل است نه از خود ایشان و این ترجمه مطابق با اولاد اسماعیل است. (معرفت، 1392ش: 129) سیر کتاب مقدس (سفر تثنیه) در این بخش چنین است که موسی(ع) بنیاسرائیل را برمیدارد و همگی از مصر میگریزند و از دریا رد میشوند. در بین راه چهل سال در بیابان سرگردان میشوند و سپس با هزاران زحمت به پشت رود اردن میرسند. آنجا بنیاسرائیل در کنار موسی(ع) هستند. هنوز وارد ارض موعود نشدهاند. خدا به موسی(ع) میفرماید: تو از رود گذر نمیکنی و در این طرف رود از دنیا میروی. موسی(ع) تمام بنیاسرائیل را جمع کرده و میفرماید: من از این رود گذر نمیکنم. خداوند به من فرموده که نبیای مثل تو از برادران بنیاسرائیل انتخاب میکنم (و نه خود بنیاسرائیل). میدانیم که همه طوایف بنیاسرائیل در آن موقع مخاطب موسی(ع) بودند و هیچ یک غایب نبودند. بنابراین از برادران شما دیگر نمیتواند از میان شما باشد. بنیاسرائیل همان اسباط از دوازده فرزند یعقوبند که یعقوب فرزند اسحاق است و اسحاق و اسماعیل برادرند. اما یهودیان این نبی را یوشع و مسیحیان او را مسیح میدانند. در صورتی که جمله «از میان نزدیکان برادران ایشان» که مفاد «میقرب احیحم» است، با صراحت لهجه بشارت از پیامبری میدهد که از نزدیکان برادران بنیاسرائیل است. (شهریاریفرد و رضوی، 1390ش: 51)
* در کتاب اشعیاء، باب21 شماره7 آمده: «و چون فوج سواران جفت جفت فوج الاغان و فوج شتران را ببند آنگاه به دقت تمام توجه بنماید». الاغ سواران بشارت ظهور عیسی(ع) و شترسواران کنایه از ظهور پیامبر اسلام(ص) است. در ترجمه همانگونه که ملاحظه شد سواران الاغ و شتر به صیغه جمع آمده است؛ در حالی که اصل متن عبری به صیغه مفرد است. مرحوم بلاغی میگوید: «زیرا اصل عبری چنین است: «ورآء رَکب صمد رَکب حمور و رکب جمل». حمور و رکب و جمل مفرد است و جمع آن به زبان عبری، رکبیم، جملیم، و حموریم میباشد. در ترجمههای چاپ شده موجود، همان ترجمه تحریف شده آمده است جز دو نسخه، یکی چاپ لندن (1856م) و دیگری چاپ گوتنبرگ (1845م) که در آن دو، صیغه مفرد آمده است. (معرفت، 1392ش: 130)
* مترجمان در تفسیر و بیان کلمه «فار قلیطا» که معرب واژه یونانی «پیرکلوطوس» است، اختلاف دارند. در انجیل یوحنا، باب15 شماره26 و باب16 شماره7 آمده است که مسیح(ع) به پیامبری بشارت داد که دارای چنین صفات و نشانههایی است و پس از او خواهد آمد. از جمله این نشانهها استعمال واژه «فارقلیطا» درباره اوست که به «تسلیت دهنده» یا «بشارت دهنده» ترجمه شده است. فخرالاسلام میگوید: «واژه فارقلیطا سریانی است و از اصل یونانی پری کلی طوس که به معنای «بسیار ستوده» است برگرفته شده و این معنا، دقیقا بر نام «محمد» و «احمد» منطبق است. اما مترجمان مسیحی مدعیاند که برگرفته از لفظ پاراکلی طوس به معنای «صاحب تسلیت» است. بلاغی میگوید: «فار قلیطا در اصل یونانی پیرکلوطوس و معرب آن فیر قلوط به معنای «بسیار ستوده» میباشد که موافق و منطبق بر «احمد» و «محمد» است. با این حال آنان به گمان خود آن را تصحیح نموده و اصل یونانی آن را «پیراکلی طوس» دانسته از آن به فار قلیط تعبیر نمودهاند. همانگونه که در ترجمههای چاپ لندن (1821م و 1831م و 1841م) و چاپ ویلیام لندن (1857م) بر اساس نسخه رومی (1664م) و ترجمه عبری (1901م) آمده است. اما پارهای از مترجمان آن را به لفظ «معّزی» (تعزیت دهنده) و مسّلی (تسلیبخش) تغییر دادهاند و این معنا شایع شده است.» (معرفت، 1392ش: 131)
* کشیش فخرالاسلام که به برکت نورانیت قرآن، اسلام آورد، میگوید (خلاصه): نزد اسقف اعظم درس فرا میگرفتم. او مرا بسیار دوست میداشت و به گرمی با من برخورد مینمود. روزی از او پرسیدم معنای حقیقی واژه فارقلیطا و مقصود از آن در زبان سریانی و واژه پیرکلی طوس در زبان یونانی چیست؟ سؤال من بدین خاطر بود که بین من و دیگر شاگردان درباره تفسیر این واژه مشاجره در گرفته بود. اسقف در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود گفت: ای فرزندم، بر من گران است با تو از در خدعه و نیرنگ درآیم. اگر سرّ خویش را بازگویم هلاک خواهم شد. من سوگند اکید یاد کردم که راز او را در حیات و ممات فاش نسازم. آنگاه کلید اتاقی که مخصوص او بود به من داد که گمان داشتم اموال و پولهای او در آن است. او از من خواست تا در صندوقی را که در آن کتب گرانبها از جمله دو نسخه از کتاب مقدس بر پوست نوشته شده وجود داشت باز کنم. یکی به زبان سریانی و دیگری یونانی و تاریخ نگارش آنها مربوط به قبل از اسلام بود. در آن دو کتاب «فار قلیطا» با صراحت تمام به «احمد» و «محمد» ترجمه شده بود. (معرفت، 1392ش: 131)
* استاد عبدالوهاب نجار میگوید (خلاصه): در سال 1893-1894 میلادی در دارالعلوم به تحصیل اشتغال داشتم. علامه دکتر «کارلونلینو» مستشرق ایتالیایی، به سفارش حکومت ایتالیا در درس شرکت میکرد و با هم دوست بودیم. در 27رجب 1311ق یعنی شب معراج که عید بود و خیابانها چراغانی بود، بیرون رفتیم و گفتگویی بین ما آغاز شد. در حالی که میدانستم او در ادبیات یهود یونان قدیم دکترا گرفته، به او گفتم «بیریکلتوس» چیست؟ در پاسخ گفت: کشیشان میگویند معنای این واژه «تعزیت دهنده» است. گفتم من از دکتر کارلونلینو پرسیدم نه از یک کشیش. گفت: معنایش کسی است که دارای ستایش فراوان است. گفتم: آیا این معنا بر افعل التفضیل از واژه «حمد» به زبان عربی منطبق میشود؟ گفت: آری. گفتم میدانی یکی از اسامی پیامبراسلام(ص) احمد است؟ گفت: برادرم، پیداست چیزهای زیادی میدانی. آنگاه از هم جدا شدیم. در آنجا بود که ایمانم نسبت به مقصود حقیقی از بشارت عیسی(ع) آنجا که خداوند در حکایت از سخن عیسی آورده است: (معرفت، 1392ش: 131)
وَإِذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیمَ یا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیکُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَینَ یدَی مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَینَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِینٌ(الصف/6) و (به یاد آورید) هنگامی را که عیسی بن مریم گفت: «ای بنی اسرائیل! من فرستاده خدا به سوی شما هستم در حالی که تصدیقکننده کتابی که قبل از من فرستاده شده [= تورات] میباشم، و بشارتدهنده به رسولی که بعد از من میآید و نام او احمد است!» هنگامی که او [= احمد] با معجزات و دلایل روشن به سراغ آنان آمد، گفتند: «این سحری است آشکار»!
* برکت اسماعیل و زیادی امت او (مادماد و دوازده پیشوا از نسل وی) (شهریاریفرد و رضوی، 1390ش: 43 به بعد). ابراهیم برای اسماعیل دعا میکند و خدا جواب میدهد که «و اما در خصوص اسماعیل تو را اجابت فرمودم، اینک او را برکت داده بارور گردانم و او را بسیار کثیر گردانم. دوازده رئیس از وی پدید آیند و امتی عظیم از وی به وجود آورد.» (پیدایش 17 : 20) این متن در ترجمه دچار حذف و تحریف شده. در متن عبری نامی ذکر شده که مترجمین آن را اصلا ذکر نکردهاند و آن «مادماد» است. بنابراین ترجمه دقیقتر عبارت چنین است: و اما در خصوص اسماعیل تو را اجابت فرمودم اینک او را برکت داده بارور و بزرگ میگردانم به مادماد و دوازده رئیس که از نسل او خواهد بود.
در این بشارت به روشنی از برکت خداوند به اسماعیل و ظهور مادماد و دوازده پیشوا از پی او خبر داده شده است. برخی این پیشواهای دوازدهگانه را بر فرزندان اسماعیل تطبیق دادهاند اما این در صورتی است که مادماد از میان سخن خدا حذف شود. صرف نظر از شباهت ظاهری کلمه مادماد و محمد(ص)، در میان یهودیان یکی از مهمترین شیوهها و راهکارهای پیشگویی، استفاده از علم اعداد بوده است و عدد ابجدی محمد و مادماد یکی است. (شهریاریفرد و رضوی، 1390ش: 45)
گویا در میان برخی علمای سابق، در آن دوره که کلمه مادماد از تورات در ترجمه ها حذف نشده بود، این مسئله مسلم بوده است. علی بن عیسی اربلی (متولد 692ق) از علمای شیعه، اولین کسی است که در متون اسلامی به این موضوع اشاره کرده است و این کلمه را به معنای محمد دانسته. علامه مجلسی نیز در بحارالانوار به آن اشاره کرده و کلمه مادماد را مرادف محمد دانسته. جالب اینجاست که هر دو این بزرگان این استنباط را از برخی ثقات و علمای اهل کتاب نقل می کنند. (شهریاریفرد و رضوی، 1390ش: 46)
* بشارت اشعیاء نبی: «اینک بنده من که او را دستگیری نمودم و برگزیده من که جانم از او خشنود است ... . صحرا و شهرهایش و قریه هایی که اهل قیدار در آنها ساکن باشند آواز خود را بلند نمایند و ساکنان سالع ترنم نموده، از قله کوهها نعره زنند! ... (اشعیا 42 : 1-18)
الف) احتمال قوی است که نام پیامبر(ص) در بشارت فوق مذکور بوده و پس از اسلام دستخوش اسقاط مترجمین شده است. زیرا کلمه «برگزیده» همان مصطفی است. دیگر اینکه در ترجمه ای که کشیش اوسکان ارمنی به سال 1666م به زبان ارمنی بر کتاب اشعیا نوشته، و در 1733م چاپ شده، گفته: تسبیح کنند خدا را به تسبیح جدید و اثر سلطنت او بعد از او است. (شهریاریفرد و رضوی، 1390ش: 53)
ب ) صاحب یک شریعت جدید است و این شریعت را با جهاد در زمین و قبایل گسترش میدهد و در این راه شکست نمیخورد. (شهریاریفرد و رضوی، 1390ش: 53)
ج ) از پای و جهاد نمینشیند تا اینکه عدالت و حکم خدا را در تمامی طوایف اجرا کند و در این راه از بین نمیرود. در این بشارت به صراحت بتپرستان و مشرکین مورد خطاب قرار گرفتهاند و خداوند آنان را در برابر این نبی مبشر خجالت زدگانی میداند که به عقب بر می گردند. و کوران را به راه راستی و عارفان را به راه حق هدایت مینماید، درست مانند پیامبر اسلام. مسیحیان از این جهت در اشتباهند چرا که حضرت عیسی(ع) اصلا اهل جهاد نبودند.
د ) در بشارت به صراحت لفظ «اهل قیدار» آمده که قیدار از اولاد اسماعیل و از اجداد پیامبر(ص) بوده است. و یهوه در این بشارت به اهل قیدار دستور می دهد که آواز (ستایش) را با صدای بلند بخوانند.
ه ) سلع یا سالع کجاست که اهل آن و ساکنان سالع ترنم نموده و از قله کوه ها نعره زنند؟ رشته کوه سلع در شمال غربی مدینه، در شوال سال پنجم هجری شاهد نبرد خندق یا احزاب بوده است و منطقه این نبرد در مقابل این کوه بوده است. پیامبر(ص) و اصحاب از بالای این رشته کوه، نظاره گر سپاه کفار بوده و نمازهای خود را در همانجا به جا آورده اند.
گفتهاند که این بشارت حضرت عیسی را منظور داشته. اما ایشان به نظر مسیحیان نه شریعتی داشت و نه جهادی کرد. این پیامبر پیروز است در حالی که عیسی را طبق نظر مسیحیان شکنجه کردند و مصلوب و مقتول نمودند. دشمنان این پیامبر بتپرستند، بر خلاف عیسی که در زمان او یهوه یکتا مورد پرستش قرار میگرفت. عیسی(ع) مردی جنگاور نبود، در حالی که پیامبر اسلام(ص) خود فرماندهی جنگها را به عهده میگرفت. مسیحیان میگویند که این نبی چشم کوران را میگشاید پس او عیسی است. غافل از اینکه این کوران و گشوده شدن چشم آنان کنایه است. چنانچه در آخر همین بشارت به کنایه میگوید: «کوران را به راه راست هدایت میکنم.» از سویی خود عیسی(ع) در تفسیر حرف اشعیا میگوید: «و از آن جهت نتوانستند ایمان آورد، زیرا که اشعیا نیز گفت: چشمان ایشان را کور کرد و دلهای ایشان را سخت ساخت تا به چشمان خود نبینند و به دلهای خود نفهمند و برنگردند تا ایشان را شفا دهم.» (یوحنا 12 : 39-40) (شهریاریفرد و رضوی، 1390ش: 54)
*************************
منابع:
- قرآن کریم
- معرفت، محمدهادی، تحریفناپذیری قرآن، ترجمه علی نصیری، قم، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید؛ و تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)؛ چاپ دوم، 1392ش.
- طباطبائی، محمدتقی؛ «تورات تحریف شده است»، ماهنامه حقوق امروز، بیجا، 1346ش، ش22، از 23 تا 31.
- خیرخواه، کامل؛ «تحریف اناجیل»، ماهنامه درسهایی از مکتب اسلام، قم (صاحب امتیاز: آیت الله جعفر سبحانی)، 1355ش، ش10، از 44 تا 47.
- فاریاب، محمدحسین؛ «تحریف تورات و انجیل از دیدگاه قرآن»، ماهنامه معرفت، قم (مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره))، 1388ش، ش143 (علمی - ترویجی)، از 137 تا 153.
- خیرخواه، کامل؛ «چگونه تورات تحریف شد؟»، ماهنامه درسهایی از مکتب اسلام، قم (صاحب امتیاز: آیت الله جعفر سبحانی)، 1355ش، ش7، از 36 تا 40.
- غروی نایینی، نهله؛ فروزانفر، عبدالله؛ «شواهد تحریف تورات در قرآن کریم»، فصلنامه علوم انسانی دانشگاه الزهرا(س)، تهران، 1379ش، ش33، از 82 تا 100.
- شهریاریفرد، محمدعلی؛ رضوی، رسول؛ «بشارتهای کتاب مقدس از ظهور پیامبر اسلام»، مجله تخصصی کلام اسلامی، قم، مؤسسه تحقیقاتی و تعلیماتی امام صادق(ع)، 1390ش، ش80، از 41 تا 62.